دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 20230
تعداد نوشته ها : 14
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

نكا در عرض جغرافيايي 36 درجه و 39 دقيقه شمالي و طول جغرافيايي53 درجه و 19دقيقه غربي نصف النهارگرينويچ در22كيلومتري جنوب درياي مازندران نهاده و به كوهستان تكيه داده است. رود نكا از ميان شهر مي گذرد و راه آهن سراسري از آن عبور مي كند. در باره پيشينه شهر نكا سيروس مهدوي ،محقق و نويسنده صاحب نام و صاحب اثر ، ساكن قائمشهر ميباشد .شغل كسبي او سر دفتر داري ثبت واسناد ميباشد. اما اشتغال به تحقيق و تتبع در تاريخ و فرهنگ ،بخصوص مازندران ،و نوشتن دهها مقاله در روزنامه ها و مجلات و دائره المعارف ها و چاپ اثر گرانسنگ با نام رجال تاريخ بيقهي نام او را در عداد بزرگان و دانشمندان تاثير گزار قرار داده است.تحصيلات دانشگاهي او در رشته تئاتر و در كشور سوئيس رقم خورده است اما علاقه او به تاريخ و فرهنگ موجب گشته تا رشته تئاتر را، كه گارگرداني چند نمايشنامه هم در سابقه فعاليت هاي فرهنگي او موجب گشته، رها كند و به تتبع در تاريخ بيهقي ، مشغول گردد. حاصل زحمات او چاپ كتاب رجال تاريخ بيقهي در دو جلد ميباشد. از جمله فعاليتهاي او نوشتن برخي مقالات در دائره المعارف تشيع مبياشد. استاد مهدوي علاوه بر ان صاحب امتياز و مدير مسئول نشريه وزين اباختر ميباشد. اباختر به قلم تني چند از اساتيد و دانشمندان ايراني ، داخلي و خارج نشين ،منتشر ميگردد و در بين اهل فرهنگ از جايگاه ممتازي بر خوردار است. او همچنين موسس و مدير مركز مطالعات ايراني است كه در ساري مستقر بوده و در زمينه تاريخ و فرهنگ ايران و مازندران فعاليتهاي انتشاراتي داشته و به بر گزاري سمينار و... اقدام مينايد.رسانه هاي داخلي از جمله نشريات ، راديو و تلوزيون هر از گاهي در قالب بر نامه هاي موضوعي و يا سلسله مباحث تاريخي ميزبان اين محقق ارزنده بوده وراديوي مازندران ، بخصوص در برنامه هاي سريالي سخنان او را در باب تاريخ و فرهنگ ايران و مازندران منتشر ميكند.مطبي كه در ادامه ميايد بر گرفته از يكي از برنامه هاي راديويي ايشان ميباشد و در اينده نيز مقالات ديگري از همين منبع چاپ خواهد شد. اقتضاي گفتار و شرح شفاهي مطلب در راديو موجب گشته تا مطلب اندكي از وجهه نوشتاري دور باشد و تسلسل مطلب نيز مقتضي شرائط ذكر شده باشد – شرح مختصر از باب معرفي اجمالي استاد بوده و در شماره هاي اتي انشاء الله به معرفي كاملتر ايشان پرداخته خواهد شد نكا در عرض جغرافيايي 36 درجه و 39 دقيقه شمالي و طول جغرافيايي53 درجه و 19دقيقه غربي نصف النهارگرينويچ در22كيلومتري جنوب درياي مازندران نهاده و به كوهستان تكيه داده است. رود نكا از ميان شهر مي گذرد و راه آهن سراسري از آن عبور مي كند. رابينو از اين مكان گذشته و آنرا شرح داده است. وي از كتيبه امامزاده نكا كه تاريخ آن اول محرم سال 870 هجري قمري بود، ياد مي كند. رابينو شبي را در نارنج باغ كه از محلات نكا بشمار ميرفت ، بسر برده است. او همچنين از اسماعيل اقا محله و علي كنده و امام زاده شازدان ياد ميكند. واز انجا به سياوش كلا ميرود.احتمال دارد كه شهر قديمي مهروان يا مهربان بر جاي نكا نهاده بوده است.استخري انرا پس از ساري ذكر كرده و ياقوت گفته است كه مهروان در بخش هموار تبرستان قرار دارد. از مهروان 1000مرد پاسداري مي كرده اند. ظهيرالدين مرعشي مي گويد مهروان كه به ميروانجو آوازه دارد در ولايت ساري است و حد شرقي آن قراطفان باشد. رابينو مي گويد كه روستاي نداف خيل را قبلاًمهرون كلا مي گفتند اين روستا در 6كيلومتري شمال راه اسفالته نكا- بهشهر نهاده است در شمال رود نكا ارتفاعاتي نهاده است كه از شرق به كوههاي رادكان و از غرب به رود نكا محدود مي شود. از ارتفاع اين كوهها از شرق به غرب كاسته مي شود. مرتفع ترين قله در روستاي بار كلا 2200متر و در آغوزدره 2100متر ودر شمال نيالا 1800متر و در شمال يخكش1700متر و در غرب زلت1200متر مي باشد. اين كوهها به نام رشته كوه جهان مورا آوازه دارد. وسعت دامنه شمالي جهان مورا بيشتر از دامنه هاي جنوبي است. و از سوي جنوب تا رود نكا(در نيالا) به 7كيلو متر مي رسد. شيب دامنه هاي شمالي جهان مورا كمتر و در دامنه هاي جنوبي بيشتر است. بارش هاي دامنه هاي جنوبي وسيله ي رودهاي فرعي به رود نكا سرازير مي شود. در بعضي نقاط (جنوب يخكش)با بريدگي حدود200متر به رود نكا ملحق مي شود. دامنه شمالي ارتفاعات جهان مورا پوشيده از درختان جنگلي انبوه بوده است. و از غني ترين اراضي جنگلي استان شمرده مي شود. البته قطع درخت بطور غير اصولي موجب ايجاد سيل هايي در سالهاي اخير شد كه صدمات فراوان به بار آورد. نكاتي در باره نكا: در 7-1276 ميرزا ابراهيم نامي در 29 رمضان 1276 تا 20 ذيقعده 1277 سفري به مازندران كرده است و گزارش اين سفر را براي درن نوشته است. اين اثر از بايگاني علوم روسيه بدست امده است. او از راه اشرف يعني بهشهر به نكا گذري دارد. ميرزا ابراهيم نكا را نيكاح با حا حلقوي نوشته است.او ميگويد كه از راه اشرف به نيكاح 4 فرسخ است .سپس تا رودخانه چاله پل مي آيدو مي گويد اينها داخل بلوك مياندورودو قره طغان است.طرف راست دهات گلستان و عمارت سرو و محله جعفر اقا و سياوش كلا و نارنج باغ و پل دوچشمه بزرگ نيكاح است.گذشته محله قزلي است كه طايفه گرائيلي سكني دارد و اب رودخانه نكا از شمشير بر مي ايدو از چمن گوهر باران داخل دريا مي شود. اين رودخانه معدن اهن دارد. نيكاح چند محله دارد.از جمله اومال ،قلعه سر ،دوغانلي،نوديك ، قزلي، كه طايفه گرائيلي ساكنند.طايفه گرائيلي را اقا محمد خان از گالپوش كنار گرگان اورده است.اينان به زبان تركي تركماني تكلم مينمايد. و 240 سوارند و ابواب جمعي نور محمد خان قجر سه نفر سر كرده دارند.يكي نظر خان بزرگ با يكصد سوار ،نظر خان كوچك با 70 سوار ،و هاشمخان با 70 سوار . جمع تركان گرائيلي و اصانلو و قليچي و افغان 500 سوارند. در نيكاح اهالي مازندراني كمتر ساكنند و بيشتر گرائيلي هستند.محصول نيكاح گندم ،جو ،پنبه و اندكي پشم و نيشكر است.سمت شرقي نيكاح قره طغان است. نيكاح از قرا تپه دو فرسخ و به شاطر گنبد دو فرسخ و به ساري 4 فرسخ و به كنار دريا سه فرسخ است و تاسمسكنده بقول عباسقلي ميرزا دو فرسخ ونيم است و براي رسيدن به ان بايد از قزلي محله و از پل سنگي كوچك و باغ توت بگذريم. دست چپ كنار خيابان و دامنه كوه، قبرستان و امامزاده سفالپوش است كه يك درخت كوچك دارد. اسمش امامزاده عبدالله است . پس از گذر از جوي اب دست راست نوديك است كه تپه اي دارد. مي رسد به چشمه سروليجي محله كه مرداب كوچكي داردودست راست واقع است و باغ توت تپه بزرگ هم ميباشد.و از چهار پل چوبي گذشته ميان خيابان به قدر 304 قدم اب است و پيرامونش مزرعه مي باشد و مال قريه اسرم است. نبرد تيمور گوركاني در قره طغان نكاروي داد.سيد كمال الدين مرعشي كه مي دانست تيمور قصد اموال و دارايي هاي مرعشيان را دارد و اگر جنگ به شهر هاي پر جمعيت كشد ، بساكه قتل عام نصيب افتد. بنا براين در قره طغان سنگر بست. روز 6 ذيقعده سال 794 تيمور با مرعشيان در قره طغان روبرو شد. سادات مرعشي با دلاوري و بي باكي بسياري از تيموريان را به خاك كشيدند. شب هنگام تا سحر نيز از لاي درختان بر سر و روي دشمنان تير مي باراندند. با مداد روز دوم نبرد كمال الدين مرعشي، شخصي را به ميانجيگري نزد تيمور فرستاد ،اما تيمور نپذيرفت.روز دوم مرعشيان شمار بسياري از دشمن را به خاك و خون كشيدند. ولي در برابر در ياي بيكران لشكر تيمور پايداري نتوانستند و ناگزير پشت به هزيمت دادند.

دسته ها : نكا
يکشنبه 13 9 1390 12:8

بابُلْسَر، شهر و مركز شهرستانى‌ به‌ همين‌ نام‌ در استان‌ مازندران‌. بابلسر تا 1315ش‌، مشهدسر (مزار و مدفن‌ شهيد) ناميده‌ مى‌شد (برزگر، 2(1)/44؛ مهجوري‌، 2/325)، زيرا بر اين‌ باور بوده‌اند كه‌ برادر بزرگ‌ امام‌ رضا(ع‌) به‌ نام‌ ابراهيم‌ ابوجواب‌ [ملقب‌ به‌ ابراهيم‌ اطهر] در اين‌ مكان‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شده‌ است‌ (رابينو، 73)، اما اين‌ گفته‌ فاقد سند و مدرك‌ تاريخى‌ است‌ (برزگر، همانجا). برخى‌ ديگر نيز به‌ خطا مشهدسر را به‌ معنى‌ مدفن‌ سرِ شهيد دانسته‌اند (اعتمادالسلطنه‌، 1/265). اما در واقع‌، واژة «سر» در زبان‌ محلى‌، به‌ معنى‌ جا و مكان‌ به‌ كار مى‌رود (ستوده‌، 4(1)/256-257).
شهرستان‌ بابلسر: بابلسر يكى‌ از شهرستانهاي‌ ساحلى‌ استان‌ مازندران‌ است‌ ( سرشماري‌...، پانزده‌). مساحت‌ آن‌ 7/345 كم 2 و شبيه‌ مستطيلى‌ افقى‌ است‌ كه‌ مرز شمالى‌ آن‌ به‌ درياي‌ خزر، مرز باختري‌ به‌ شهرستان‌ محمودآباد، مرز خاوري‌ به‌ شهرستانهاي‌ جويبار و قائم‌شهر، و مرز جنوبى‌ آن‌ به‌ شهرستان‌ بابل‌ محدود است‌ ( آمارنامه‌، 1376ش‌، «1- 5، 1-54»). شهرستان‌ بابلسر داراي‌ 4 بخش‌ مشتمل‌ بر دو شهر، 8 دهستان‌ و 90 آبادي‌ِ داراي‌ سكنه‌ است‌ ( سرشماري‌، همانجا).
ميزان‌ بارندگى‌ سالانه‌ در اين‌ شهرستان‌ 4/957 ميلى‌متر، متوسط حداكثر رطوبت‌ نسبى‌ سالانه‌ 7/94% و متوسط حداقل‌ آن‌ 4/64% بوده‌ است‌ ( آمارنامه‌، 1375ش‌، 40-41). تنها رودخانة شهرستان‌ بابلسر، رودخانة بابل‌ است‌ (جعفري‌، 118-119). محيط طبيعى‌ بابلسر، زيستگاه‌ برخى‌ جانوران‌ و پرندگان‌ مانند روباه‌، گرگ‌، شغال‌، گراز، خرگوش‌،جوجه‌تيغى‌،كبك‌،تيهو،قرقاول‌،مرغابى‌وغاز است‌( فرهنگ‌ جغرافيايى‌ آباديها...، 67).
بابلسر اكنون‌يكى‌ از 15شهرستان‌استان‌مازندران‌ است‌( آمارنامه‌، 1376ش‌، «1-49»). بر مبناي‌ سرشماري‌ 1375ش‌، جمعيت‌ آن‌ 265 ،155نفر بوده‌ كه‌ نسبت‌ به‌ سرشماري‌ دورة قبل‌ (در 1365ش‌)، سالانه‌ به‌ طور متوسط 8/1% رشد داشته‌ است‌ (همان‌، 1375ش‌، 115). 91/42% جمعيت‌ در نقاط شهري‌ و 09/57% آن‌ در نقاط روستايى‌ سكنى‌ داشته‌اند و از لحاظ تركيب‌ جنسى‌، نسبت‌ مردان‌ و زنان‌ در شهرستان‌ بابلسر برابر بوده‌ است‌ ( سرشماري‌، شانزده‌). بر طبق‌ همين‌ آمار از كل‌ جمعيت‌ 6 ساله‌ و بيشتر شهرستان‌ بابلسر 3/80% باسواد بوده‌اند و اين‌ نسبت‌ در بين‌ جمعيت‌ شهري‌ 5/85% و در بين‌ جمعيت‌ روستايى‌ 4/76% بوده‌ است‌ ( آمارنامه‌، 1375ش‌، 144). در شهرستان‌ بابلسر 167 مدرسة ابتدايى‌، 92 مدرسة راهنمايى‌، 46 مدرسة دورة متوسطة عمومى‌ شهري‌ و روستايى‌، 40 مدرسة متوسطة نظام‌ جديد و 3 هنرستان‌ داير بوده‌ است‌ (همان‌، 155، 156، 161بب). همچنين‌ اين‌ شهرستان‌ داراي‌ دانشكده‌هاي‌ علوم‌ پايه‌ و علوم‌ انسانى‌ وابسته‌ به‌ دانشگاه‌ مازندران‌ است‌ (همان‌، 240، 242).
مردم‌ بابلسر به‌ گويش‌ مازندرانى‌ سخن‌ مى‌گويند و بيشتر آنان‌ مسلمان‌ شيعه‌ (دوازده‌ امامى‌) هستند ( فرهنگ‌ جغرافيايى‌ آباديها، همانجا).
اقتصاد شهرستان‌ بابلسر بيشتر بر زراعت‌، دامداري‌ و ماهى‌گيري‌ استوار است‌. مهم‌ترين‌ محصولات‌ آن‌ برنج‌، گندم‌، مركبات‌، تره‌بار و برخى‌ اقلام‌ ميوه‌ است‌ كه‌ افزون‌ بر تأمين‌ نياز محل‌، به‌ نقاط ديگر نيز صادر مى‌شود (همانجا).
از آثار تاريخى‌ بابلسر مى‌توان‌ آستانة امام‌زاده‌ ابراهيم‌ ابوجواب‌ را نام‌ برد. بنا به‌ گفته‌اي‌، بانى‌ بقعة امام‌زاده‌ را سيد عزيز بابلكانى‌، و تاريخ‌ بناي‌ آن‌ را زمان‌ شاه‌ اسماعيل‌ اول‌ (907-930ق‌) دانسته‌اند (مرعشى‌، 73- 75)؛ در حالى‌ كه‌ كتيبه‌هاي‌ موجود امام‌زاده‌ نشان‌ مى‌دهد كه‌ كتيبة صندوق‌ چوبى‌ حرم‌ مربوط به‌ 835ق‌، كتيبة درِ صحن‌ آن‌ 841ق‌، كتيبة درِ شمالى‌ 858ق‌، كتيبة درِ غربى‌ 859ق‌، و كتيبة ساختمان‌ مسجد امام‌زاده‌ مربوط به‌ 906ق‌ است‌ (رابينو، 73؛ ستوده‌، 4(1)/264-270). ناصرالدين‌ شاه‌ قاجار، ضمن‌ سفر خود به‌ مازندران‌ در 1292ق‌ شرح‌ مبسوطى‌ درخصوص‌ اين‌ امام‌زاده‌ و كتيبه‌هاي‌ آن‌ به‌ دست‌ داده‌ است‌ (ص‌ 129-136). اثر ديگر، بقعة بى‌بى‌ رقيه‌ است‌ كه‌ مؤلف‌ سفرنامة ايران‌ و روسيه‌ آن‌ را بى‌بى‌ سكينه‌، و تاريخ‌ بناي‌ بقعة آن‌ را 893ق‌ دانسته‌ است‌ (عزالدوله‌، 158؛ قس‌: رابينو، 73-74). اين‌ بنا در شمال‌ غربى‌ امام‌زاده‌ ابراهيم‌ و بر فراز تپه‌اي‌ شنى‌ مسلط به‌ دريا، ساخته‌ شده‌ است‌ (ستوده‌، 4(1)/270).
شهر بابلسر: اين‌ شهر مركز شهرستان‌ بابلسر است‌ و در 52 و 39 طول‌ شرقى‌ و 36 و 42 عرض‌ شمالى‌ و ارتفاع‌ 22 متر از سطح‌ دريا واقع‌ شده‌ است‌ (پاپلى‌، 82). بابلسر در مسير راه‌ اصلى‌ كنارة درياي‌ خزر و در 19 كيلومتري‌ شمال‌ باختري‌ شهر بابل‌ قرار دارد ( فرهنگ‌ جغرافيايى‌ آباديها، 68) و آب‌ و هواي‌ آن‌ معتدل‌ و مرطوب‌ است‌. رودخانة بابل‌ از ميان‌ شهر عبور مى‌كند و به‌ درياي‌ خزر مى‌ريزد (همان‌، 67 - 68). بين‌ بابلسر و دريا در طرف‌ راست‌ رودخانة بابل‌، يك‌ رشته‌ تپه‌هاي‌ شنى‌ قرار دارد كه‌ درگذشته‌ بر آن‌ فانوس‌ دريايى‌ ساخته‌ بودند (رابينو، 73).
بابلسر در ابتداي‌ سدة 11ق‌ و پس‌ از آن‌ داراي‌ بندرگاه‌ بوده‌ است‌. شاه‌ عباس‌ صفوي‌ كه‌ در 1007ق‌، و نيز 1016ق‌، چند روزي‌ را در آنجا اقامت‌ كرده‌ است‌، در سفر دوم‌ خود، به‌ وصف‌ كشتيهاي‌ بزرگ‌ و كوچكى‌ كه‌ در انتظار رسيدن‌ زمان‌ مناسب‌ كشتيرانى‌ بوده‌اند، پرداخته‌ است‌ (منجم‌، 189-191، 333-334). برخى‌ كسان‌ از برج‌ بزرگ‌ مشهدسر كه‌ بر فراز تپه‌ جاي‌ داشته‌، و توسط استپان‌ رازين‌ از ميان‌ رفته‌ است‌، ياد كرده‌اند (عزالدوله‌، رابينو، همانجاها). استپان‌ رازين‌ فرمانده‌ قزاقهاي‌ شورشى‌ [ايالت‌ دُن‌] برضد نظام‌ فئودالى‌ روسيه‌ بود كه‌ در بهار 1667م‌ به‌حملاتى‌ در مسير ولگا و درياي‌ خزر XXI/)¢¥–¨¢ , 3 BSE.(418 در اين‌ حمله‌، وي‌ شهرهاي‌ سواحل‌ غربى‌ و جنوبى‌ درياي‌ خزر را غارت‌ كرد و عده‌اي‌ از مردم‌ اين‌ شهرها را به‌ اسارت‌ گرفت‌ (مهجوري‌، 2/96).
در دورة نادري‌، محمدخان‌ افشار از سوي‌ نادرشاه‌ فرمان‌ يافت‌ تا به‌ ياري‌ آلتون‌ (انگليسى‌) كه‌ به‌ دين‌ اسلام‌ درآمده‌، و از سوي‌ نادرشاه‌ سمت‌ دريا بيگى‌ يافته‌ بود، در مشهدسر (بابلسر) كشتى‌ بسازد و در درياي‌ خزر به‌ كارگيرد (اعتمادالسلطنه‌، 2/1131). مورخان‌ محلى‌ سدة 11ق‌ مازندران‌ در شرح‌ درگيريهاي‌ ميان‌ حاكمان‌ محلى‌ مشهدسر اشاراتى‌ دارند (نك: مرعشى‌، 286، 311، جم ؛ شيخ‌ على‌ گيلانى‌، 104). اين‌ شهر در دورة قاجار، بندر كشتيرانى‌ و بازرگانى‌ بار فروش‌ (بابل‌)، و از بنادر شرقى‌ درياي‌ خزر بوده‌ است‌ (انتنر، 24؛ مكنزي‌، 89)؛ چنانكه‌ كمپانى‌ «قفقاز و مركوري‌» كه‌ با كمك‌ مالى‌ دولت‌ روسيه‌ از اوايل‌ دهة 1860م‌، سفرهاي‌ پستى‌ و حمل‌ مسافر را از باكو به‌ بنادر ايرانى‌ درياي‌ خزر آغاز كرده‌ بود، شعبه‌اي‌ در مشهد سر داشت‌ ( گزارش‌...،14 و حاشية 21). از مشهدسر كالاهاي‌ بسياري‌ همچون‌ ابريشم‌، پنبه‌ و برنج‌ مازندران‌ به‌ روسيه‌ صادر، و كالاهاي‌ روسى‌ مستقيماً بدانجا وارد مى‌شده‌ است‌ (مرگان‌، 240؛ سرنا، 24).
بابلسر در ابتداي‌ سدة كنونى‌ از مراكز مهم‌ تجاري‌ ايران‌ محسوب‌ مى‌شد (كيهان‌، 3/430-431)، با اينهمه‌، فاقد لنگرگاه‌ مناسبى‌ براي‌ پهلو گرفتن‌ كشتيهاي‌ بزرگ‌ بود؛ به‌ همين‌ سبب‌، اينگونه‌ كشتيها در فاصلة دورتري‌ از ساحل‌ لنگر انداخته‌، بارهاي‌ خود را توسط زورق‌ به‌ اسكلة گمرك‌ منتقل‌ مى‌نمودند (همو، 2/288، 3/442). بابلسر همچنين‌ از مراكز عمدة شيلات‌ و خاويار شمرده‌ مى‌شد (همو، 2/289، 3/12). بسياري‌ از جهانگردانى‌ كه‌ به‌ شمال‌ ايران‌ سفر كرده‌اند، در خاطرات‌ خود به‌ اين‌ شهر، به‌ ويژه‌ به‌ بازرگانى‌ آن‌ اشاره‌ دارند (مكنزي‌، 87، 88، 89؛ سرنا، همانجا). با كاهش‌ روابط بازرگانى‌ ميان‌ ايران‌ و شوروي‌، و رونق‌ يافتن‌ تجارت‌ در بنادر ديگر مانند بندر انزلى‌ در گيلان‌ (فريزر، 543، 544؛ فرهنگ‌ جغرافيايى‌ ايران‌، 3/37)، اين‌ شهر مدتى‌ موقعيت‌ خود را از دست‌ داد (همانجا)، اما امروزه‌ بابلسر يكى‌ از بنادر معتبر و از گردشگاههاي‌ زيباي‌ كشور به‌ شمار مى‌آيد (برزگر، 2(1)/44).
در 1375ش‌ جمعيت‌ شهر بابلسر 671 ،37نفر (762 ،8خانوار)، و شمار مردان‌ و زنان‌ در اين‌ شهر تقريباً برابر بوده‌ است‌. همچنين‌ از 745 ،33 نفر جمعيت‌ 6 ساله‌ و بيشتر در شهر بابلسر 06/88% باسواد بوده‌اند ( سرشماري‌، چهل‌).

دسته ها : بابلسر
يکشنبه 13 9 1390 12:3

تاريخچه شهرستان نور مازندران از ويكي‌پديا، دانشنامهٔ آزاد. شهرستان نور يكي از شهرستانهاي استان مازندران ايران است. اين شهرستان درمركز استان واقع شده است و مركز آن شهر نور است. نور يكي از قديمي ترين نواحي شهرنشين طبرستان ( مازندران كنوني ) بوده كه به گواهي تاريخ ، رستمدار نام داشته است . تميشه نام پايتخت بخش ساحلي حكومت رويان بوده كه بناي كنوني شهر نور بر آن قرار دارد . نام ديگر قديمي آن كه حتي ساكنان كنوني آن نيز گهگاه به جاي نور به كار ميبرند ، سولده است . نام كنوني نور از رودخانه نور گرفته شده كه از كوههاي البرز سرچشمه ميگيرد و به رود هراز ميپيوندد.البته اقوال ديگري در خصوص وجه تسميه نور وجود دارد كه عبارتند : الف تقسيمات كشوري اين شهرستان داراي سه بخش مركزي ، بلده و چمستان ميباشد . بخش مركزي شامل شهرهاي نور ( مركز شهرستان ) ، رويان ( علمده )و ايزدشهر مي باشد و از روستاهاي مهم آن رستم رود ، تاشكوه عليا و سفلي است . بخش چمستان به مركزيت شهري به همين نام كه در فاصله ۱۵ كيلومتري جنوب شرقي نور ، در مجاورت شهرستان آمل قرار دارد . بخش بلده نيز به مركزيت شهري قديمي به همين نام در ۸۵ كيلومتري جنوب شهر نور قرار دارد و پل ارتباطي ميان دو جاده مهم هراز و چالوس است . بخش بلده دهستان اوزرود دهستان تتارستاق دهستان شيخ فضل اله نوري شهرها: بلده بخش چمستان دهستان لاويج دهستان ميانرود دهستان ناتل رستاق شهرها: چمستان بخش مركزي شهرستان نور دهستان ميان بند دهستان ناتل كنار سفلي دهستان ناتل كنار عليا شهرها: نور، رويان و ايزدشهر. گردشگري مناطق ديدني اين شهرستان شامل : ۱) پارك جنگلي شهر نور ( مهندس سعيدي ) ۲) سواحل زيبا و پلاژ تفريحي در نور ، رويان و ايزدشهر ۳) قلعه پولاد بلده ۴) خانه نيما يوشيج در يوش بلده ۵) پارك جنگلي و چشمه كشپل چمستان ۶) آبشار آب پري رويان ۷) روستاي پيمط ۸) آب گرم و جنگل لاويج ۹) هتل نارنجستان ميباشد و همچنين يكي از روستاهاي اطراف پارك جنگلي و چشمه كشپل چمستان به نام " سليا كتي " ميباشد . شهرستان نور با 2675 كيلومتر مربع وسعت حدود 3/11 در صد كل مساحت استان را به خود اختصاص داده است شهرستان نور در غرب استان قرار گرفته و واز شمال به درياي خزر از مشرق به شهرستان هاي آمل و محمود آباد از جنوب به رشته كوههاي البرز و شهرستان آمل و استان تهران و از مغرب به شهرستانهاي نوشهر و چالوس محدود ميشود اين شهرستان داراي 5 شهر (نور،بلده ،رويان،چمستان،ايزدشهر) 3 بخش ( مركزي،بلده، چمستان) 8دهستان و 226 آبادي است مطابق آخرين آمار حدود 105000 جمعيت كه حدود 67 درصد روستايي و بقيه شهري ميباشد 5/3 درصد جمعيت استان را دارد. نور كه تاچند سال قبل سولده ناميده مي شد از شهرستان مهم رستمدار و يكي از مراكز ملوك استندار و رستمدار، بخشي ميان رويان و مازندران بوده است. مراكز ديدني آن عبارتند از : قلعه پولاد بلده ، بقعه متبركه آقا شاه بالو زاهد ، بقعه متبركه جمشيد كيا سلطان، خانه نيما در بلده ، پل خشتي نور و تكيه تاكر... شهرستان نور به لحاظ توسعه صنعتي و گردشگري شرايط ممتازي در استان پيدا كرده است. محصول غالب كشاورزي منطقه، برنج مي باشد جذابيتهاي منطقه گستردگي شهرستان نور از ساحل تا ارتفاعات البرز مياني ، وجود تنوع آب و هوايي، رودخانه ها وآبشارهاي طبيعي همـراه با آثار تاريخي و باستاني اعتبار ويژه اي به اين شهرستـان بخشيده كه مي توانـد در زمينه برنامه ريزي سفر كاملا" مؤثر باشند. پارك جنگلي نور : دركيلومتر 5 نور به محمودآباد و در شرق نور با مساحت حدود 4000 هكتار از اوايل دهه 50 شمسي مـورد بهره برداري قرار گرفته و از نظر وسعت يكي از بزرگترين پارك هاي خاور ميانه است . انواع گونه هاي جنگلي مانند افرا ، ممرز ، توسكا ، انجيلي و ... در آن يافت مي شود . رستوران مجهز و زيبا ، آلاچيق هاي متعدد چوبي پارك هاي بازي كودكان ، مسجد ، زمين هاي ورزشي از جمله امكاناتي است كه آن را به يكي از تفرجگاههاي مهم شمال ايران بدل كرده است . در ابتداي ورودي غربي پارك كه از جاده اصلي نور محمودآباد جدا مي شود ، سردر زيباي سنگي با ويژگي هاي معماري و پوشش چوبي ساخته شده كه ديدني است . ساحل دريا : طول خط ساحلي در شهر نور حدود 23 كيلومتر مي باشد كه به دليل دارا بودن ساحل ماسه اي ،كم عمق ، حرارت مطلوب ، آب با املاح پايين ، ساحل سازي مناسب ، ايجاد طرحهاي مناطق شناي امن براي خانمها و آقايان وامكانات رفاهي، هر ساله در فصل تابستان مسافران بي شماري را به خود جذب مي كند . آبشار آب پري : براي رسيدن به آبشار آب پري بايد فاصله 5 كيلومتري شهر نور تا شهر رويان را پيمود ، يك خيابان در وسط شهر كوچك رويان در حاشيه غربي پل و رودخانه به طرف جنوب از مسير اصلي نور به نوشهر جدا مي شود كه پس از ساخت آسفالت 8 كيلومتري در كنار رودخانه ، كوه و دره جنگلي به آبشار آب پري مي رسد ، اين مسير به نام گلندرورد و سوردار معروف است . جريان آب در شيب سنگي 60 درجه كوه منظره زيبايي را ايجاد كرده و دانه هاي سنگي در پايين جاده به طرف دره و وجود درختان جنگلي در سينه كش آن منظره رويايي را پديد آورده است . شهر بلده : شهر بلده مركز بخش ييلاقي و كوهستاني بلده در 145 كيلومتري شهر نور واقع شده است . مسير اصلي دسترسي به آن به صورت آسفالته در كيلومتر 45 جاده هراز و محور ارتباطي آمل به تهران در محلي به نام هردورود بوسيله يك پل به طرف غرب از جاده هراز جدا مي شود و پس از طي يك مسافت 55 كيلومتري به شهر بلده مي رسد. جاده در تمام طول مسير از آبادي هاي خوش آب و هوا عبور مي كند و در ادامه پس از عبور از بلده و با مسافت 55 كيلومتر در محل پل زنگوله به جاده كندوان وصل مي شود . اين شهر از لحاظ آب وهوا، مناظر طبيعي ، چشمه ها و آبشار در فصل تابستان پذيراي گردشگران زيادي است . يوش و زادگاه نيما يوشيج : يوش در فاصله 5 كيلومتري غرب بلده و در مسيري است كه منتهي به جاده كندوانمي شود. علاوه بر جذابيت هاي طبيعي، زادگاه نيما يوشيج شاعر معروف و نوپرداز معاصردر آنجا قرار دارد و همواره مورد استقبال ادب دوستان جهان است . خانه نيما كه آرامگاه وي نيز مي باشد از بناهاي متعلق به اواخر دوره صفويه است كه با ويژگي هاي سنتي منطقه كوهستاني نور ساخته شده و با پلان مربع شكل داراي يك حياط مركزي و اتاق هاي متعدد در اطراف حياط مي باشد. عناصر تزئيني آن شامل آجركاري ، گچ بري ، رنگ كاري ، خراطي ، ارسي هاي زيبا و آينه كاري است كه آثار مهم كشور مي باشد . فيل سنگي : در مركز روستاي لاويج قطعه سنگ بزرگي وجود دارد كه براثر عوامل و فرسايش طبيعي به شكل فيل نشسته بر زمين خودنمايي مي كند كه مسافران اين روستاي خوش آب و هوا از اين منظره طبيعي و منحصر به فرد نيز ديدن مي كنند . البته بعد از گذر از آب گرم لاويج با حداقل ده دقيقه پياده روي مي توانيد از فيل سنگي هم ديدن نماييد. بقعه آقاشاه بالو زاهد : اين بقعه در 3كيلومتري شرق چمستان واقع شده است . شهر چمستان در 15 كيلومتري شرق نور قرار دارد و مسير آسفالته آن از داخل شهر نور آغاز و پس از عبور از مسيري زيبا به چمستان رسيده وپس از طي 15 كيلومتر به شهر چمستان ختم مي گردد . بقعه مذكور در ضلع شمالي و مجاور با جاده قرار دارد . آقا شاه بالو از عرفاي اواخر قرن 7 و اوايل قرن 8 هجري قمري و مرشد شيخ حسن جوري چهره اصلي نهضت سربداران خراسان در عهد حكومت مغولان است . بناي آجري با گنبدي مخروطي و تزئينات كاشيكاري بر روي مرقد آقا شيخ بالو زاهد ساخته شده كه از آثار مهم تاريخي مازندران به شمار مي رود . آب گرم معدني لاويج : روستاي ييلاقي لاويج در25كيلومتري جنوب چمستان در ميان دره هاي جنگلي و زيباي البرز قرار دارد . در كيلومتر 3 چمستان به نور يك مسير زيباي آسفالته به طرف جنوب از جاده اصلي منشعب مي شود كه با عبور از پارك جنگلي كشپل به لاويج ختم مي شود . آب هاي گرم لاويج به دليل خواص بالاي درماني براي دردهاي استخوان و مفاصل و بيماري هاي پوستي همواره گردشگران فراواني را در تمام فصول سال به خود اختصاص داده است ، امكاناتي مناسب نيز در آن منطقه براي اقامت و استفاده از آب معدني ايجاد شده است. جاده چمستان به لاويج از پارك كشپل مي گذرد و از ميان جنگل عبور مي كند به همين دليل فضاي دلپذيري را براي گردشگران فراهم مي سازد . پارك جنگلي كشپل : در ابتداي جاده آسفالتي لاويج در محور چمستان به آمل قرار دارد ، حاشيه زيباي ساحل رودخانه لاويج رود ، وجود چشمه هاي پرآب با زلالي ويژه ، امكانات نسبي اقامت و پارك بازي كودكان اين پارك را به تفريحگاه مردم منطقه و مسافران غير بومي تبديل كرده است . قلعه پولاد بلده : بر روي ارتفاعات شمالي مشرف بر شهر بلده يك قلعه عظيم به چشم مي خورد كه از معروفترين و بزرگترين قلعه هاي به جاي مانده در شمال ايران است . اين قلعه تا اوايل دوره صفويه داير و مسكوني بوده و مركز يكي از مقتدرترين قدرتهاي محلي آن روز ايران محسوب مي شد. بقعه سلطان احمد بلده : در داخل شهر بلده در دامنه كوه واقع شده و دومين بناي مرتفع شهرستان نور است گنبد آن مخروطي و مصالح آن از آجر و روكش گچ مي باشد. در حد فاصل گنبد و بدنه نيز نورگيرهايي تعبيه شده و طاق نماهايي نيز اطراف آن را تزيين كرده اند . گنبد از داخل با مركب سياه زينت يافته و گچ بري هاي زيبايي نيز در آن ديده مي شود و در دو قسمت آن نقش شيري را كشيده اند كه ماري به دور كمر آنها حلقه زده است . كتيبه اي به خط كوفي وجود دارد كه دوبار نام حضرت محمد ( ص ) و حضرت علي ( ع ) را نقش كرده اند . كتيبه چوبي روي صندوق نام شيخ احمد نوري و تاريخ 1102 هجري قمري را دارد . فاصله نقاط مهم و توريستي منطقه با شهر نور ازنورتا فاصله بر حسب كيلومتر تهران-جاده كندوان ۲۴۰ تهران-جاده هراز ۲۲۰ ساري ۱۲۰ پارك جنگلي نور ۵ آبشار آب پري ۱۱ آبشار حرام او ۳۰ سوردار ۴۲ قلعه پولاد ۱۴۵ بلده ۱۴۵ يوش ۱۵۲ اوزكلا ۱۶۲ پيل ۱۷۲ لاويج ۴۰ آبگرم معدني لاويج ۴۰ بقعه سلطان احمد ۱۴۵ پارك جنگلي كشپل ۱۵ سد اليمالات ۱۱ نام قديم نور، سولده بوده‌است و اين نام هنوز در ميان اهالي نور رواج دارد. چارلز فرانسيس مكنزي كه در سال ۱۸۵۹ ميلادي از اين محل عبور كرده چنين وصفي در خصوص آن ارائه مي‌دهد. «دهكده سولده، هشتصد متر از دريا فاصله داشت.... سولده دهكده بزرگي است و ميرزا آقاخان نوري بخصوص به آن توجه داشت. اين ده دويست خانه، بيست دكان و دو حمام دارد و يك پل آجري به سه دهنه روي رودخانه‌اي به همين نام ساخته‌اند. شهر نور در يك نگاه شهرستان نور با مساحتي معادل 2675 كيلومتر مربع در غرب استان مازندران واقع شده كه شهرهاي نوشهر و چالوس در غرب ،استان تهران در جنو ب و درياي مازندران در شمال آن قرار دارند .از نظر پستي و بلندي اين شهر ستان داراي دو قسمت جلگه ايي و كوهستاني است كه به تبع آن آب و هواي معتدل ، مرطوب ، سرد را دارد پوشش گياهي شهرستان نور شامل دو قسمت جنگل و مرتع است كه قسمت جنگلي آن به وي‍ژه در فصول بهار و پاييز بسيار زيبا و ديدني است . در حال حاضر شهرستان نور داراي 232 نقطه روستايي و پنج نقطه شهري شامل شهر هاي نور ، رويان ، چمستان ، بلده ، ايزدشهر و شهركهاي مسكوني متعدد است در طول تاريخ اين سرزمين سبز موطن رجال بزرگ علمي،سياسي،مذهبي و فرهنگي چون شيخ فضل الله نوري ، علامه نوري،نيما يوشيج،ابو عبد الله ناتلي استاد ابو علي سينا ، استاد بنان ،دكتر پيروز مجتهدزاده، ،شهيدعباسعلي ناطق نوري ،شيخ علي اكبر ناطق نور ي، حاج احمد ناطق نوري ،رحمان رضايي و حامد كاويانپور بوده است شهر نور از دو جاده ارتباطي با نام هاي هراز و كندوان با استان تهران مرتبط مي شود. و نيز جاده ديگري در دست احداث است كه با عبور ازشرق شهر بلده ،نور را به شمال تهران ارتباط مي دهد گستردگي شهر نور از سواحل دريا تا ارتفاعات البرز مياني،وجود تنوع آب و هوايي ،رودخانه ها ، آبشارهاي طبيعي همراه با آثار تاريخي و باستاني اعتبار ويژه ايي به اين شهر بخشيده كه ميتواند د ر زمينه برنامه ريزي سفر و سرمايه گذاري كاملا" موثر باشد.

دسته ها : نور
يکشنبه 13 9 1390 11:42

تاريخچه فريدونكنار

نام قبلي آن فري كنار بوده و منطقه اي است بسيار قديمي كه پيدايش اين شهر را به فريدون جم نبيره جمشيد نسبت مي دهند.  

چنين روايت مي كنند كه فريدون پادشاه كياني با كشتي خود در سواحل فريدونكنار پهلو گرفت و در نواحي كشاورزي و نيمه باتلاقي براي خود يك نفار درست كرد كه اين نفار براي او به عنوان دژ مستحكم و استوار بود تا از دست دشمنان در امان باشد.  

اما بعضي از بزرگان عقيده دارند كه فرزند يكي از پادشاهان به نام فريدون در ساحل فريدونكنار غرق شد و پس از اينكه به ساحل كنار آمد اين شهر بدين نام معروف شد.

جغرافياي فريدونكنار

بخش فريدونكنار در نوار ساحلي درياي خزر قرار دارد، از شرق به بابلسر، از غرب به سرخ رود، از جنوب به آهنگركلا و از شمال به درياي مازندران محدود است.

بخش فريدونكنار با مساحتي بالغ بر پنج كيلومتر مربع مي باشد و ارتفاع آن از سطح درياي آزاد منهاي 075/24 است. منطقه اي است دشتي و كرانه اي و داراي آب و هواي معتدل و مرطوب با بادهايي به نام خزري، دشت وا، گل وا، كوسري و جو قاسمي است كه بيشتر جهت باد از غرب به شرق (دشت وا) و از شرق به غرب (گل وا) مي باشد. باران باران آور همان دشت واست. مدت وزش باد از يك ساعت الي 24 ساعت بيشتر نمي شود.

بارندگي باران در سال به مقدار 900 ميليمتر است. فصل بارندگي در تمام سال ادامه دارد به استثنائ تير ماه و مرداد ماه كه مقدار بارش كم است.

جمعيت شهر فريدونكنار

بر اساس آمار سال هاي 1345 هجري شمسي بالغ بر 8882 نفر و در سال 1355 هجري شمسي 13944 نفر، در سال 1365 (ه.ش) 20997 نفر، در سال 1368 (ه.ش) 2365 نفر ، در سال 1370(ه.ش) 25350 نفر بوده است.

بر اساس آمار نامه فرمانداري بابلسر، بخش فريدونكنار از سه دهستان به نام هاي فريدونكنار، امامزاده عبدالله و باريك رود تشكيل شده است. طبق آخرين سرشماري در سال 1375 جمعيت شهر فريدونكنار به 30000 نفر مي رسد.

اقوام مهاجر روستاهاي فريدونكنار

مهاجران عبارتند از: گيلاني، گرجي، كردها، بند پي ها.

گيلاهي ها در روستاي بزرگ بيشه محله ساكن هستند. علت مهاجرت آن ها اين است كه اين اقوام از طرف رودخانه فردونكنار (مروز رود) توسط لنج و پراخود بار مي بردند براي تجارت كه بعضي از آن ها در آنجا ساكن شدند.

گرجي ها در روستاي مهلبان ساكن هستند. آن ها از تبار گرجستان شوروي سابق مي باشند. آن ها در تجارت با روستا ها و شهر فريدونكنار در ارتباط بودند كه بعضي از آن ها در روستاي مهلبان ساكن شدند.

بند پي ها در روستاي فيروزآباد ساكن هستند كه از بند پي بابل به اين جا مهارجت كردند. شغل اصلي آن ها دامداري و كشاورزي است. زنان اين قوم به قالي بافي مشغول هستند.

كرد ها در روستاي حسين آباد (شيرا) ساكن هستند. آن ها از قبيله كردهاي استان كردستان مي باشند. علت مهاجرت آن ها، به روايتي، در دوران آقا محمد خان قاجار مي باشد كه آن ها سد دفاعي محكمي در برابر حمله تركنستان شوروي سابق به نوار ساحلي باشند. از اين اقوام مي توان در قسمت هايي از ايزده، چمخاله در رشت، شيرا (حسين آباد) فريدونكنار، كردكلا جوبار (جويبار) يافت. از بين آن ها پهلواناني همچون محمد شيري، خوشعلي عبادي، ... خوش درخشيدند.

كشاورزي در روستا ها و شهر فريدونكنار

 

 

اكثر مردم روستا و شهر به شغل كشاورزي مشغول هستند كه نوع كشت آن برنج است. انواع برنج آن عبارتند از: طارم (دم سياه استخواني)، صدري، گرم رشتي، سرد رشتي، زرگ، آب كناري، قريبك، خزر، آمل دو، و ... مي باشد. نوع برنج هاي قديمي شامل شل شل، ماچك، شهات و چمپا است.

وسعت مزارع برنج شهر 1700 هكتار و روستاهاي آن 1300 هكتار مي باشد.

اين مزارع كشاورزي آب خود را از رودخانه هايي به نام كچب رود، باريك رود، شراكل، كه همه آن ها شاخه اي از رودخانه مروز رود مي باشند، مي گيرند. سرچشمه اصلي اين رودخانه از كو هاي ديوا و سنگ چال رشته كو ه هاي البرز است. مرز رود از وسط شهر فريدونكنار مي گذرد و آب هاي خود را به درياي خزر مي ريزد.

بر روي اين رودخانه پلي قرار دارد. قدمت تاريخي اين پل به به سال 1336 بر مي گردد كه توسط مهندسين آلماني در دوران رضا شاه يعني قبل از جنگ جهاني دوم احداث گرديد. قيل از اين پل، پل چوبي بوده است كه آن را به دوران احمد شاه نسبت مي دهند. عرض آن پل قديمي به 4 الي 5 متر مي رسد. به قديمي بودن اين پل، در سال .. پل ديگر براي عبور مرور درست كرده اند كه امروزه شرق و غرب شهر را به يكديگر متصل مي كند.

مركبات در فريدونكنار

انواع مركباتي كه در فريدونكنار يافت مي شود عبارتند از: پرتقال، ليمو، نارنگي، نارنج، و ...

صيد ماهي در فريدونكنار

انواع ماهي كه در دريا و رودخانه صيد مي شود عبارتند از : كفال، ماهي سفيد، كپور، كيلكا، غزل آلا، شك، اورنج، سوف، اسبك، چكاب، (اردك ماهي) و اوزون برون. اوزون برون يك ماهي خاوياري است كه خاويار آن ارزش جهاني دارد و درآمد زيادي براي كشور ما به ارمغان مي آورد. براي گسترش صيد ماهي و تجارت، بندري چند منظوره در حال احداث است.

بندر

از دوران قديم در فريدونكنار در دهنه رودخانه مرزرود كه به دريا مي پيوست، بندري وجود داشت كه آن شايد جزء قديمي ترين بنادر درياي خزر باشد. اما الان اثر اندكي از آن باقي مانده است.

بندر چند منظوره فريدونكنار

اين بندر در حال احداث كه يكي از بنادر پيشرففته ايران در درياي خزر مي باشد، وسعت آن 90 هكتار بوده و با هزينه 17 ميليارد ريال و با 5/4 متر آبخور هم زمان قابل پذيرش 4 كشتي مي باشد. در اين بندر يك باند هلي كوپتر، يك رستوران، و بهداري احداث خواهد شد.

بندر چند منظوره كه هم اكنون نيز به گفته مسوولين تا پايان سال جاري به بهره برداري خواهد رسيد، براي پهلوگرفتن كشتي هاي باري و مسافربري تا ظرفيت 4000 تن و كشتي هاي صيادي تا ظرفيت 400 تن پيش بيني شده است.

بندر تجاري فريدونكنار داراي 3 پست اسكله با آبخور 5.5 متر و طول 380 متر است و توانايي تخليه و بارگيري يك ميليون تن كالا - نوع كالاهاي تخليه و بارگيري جنرال كارگو(فله) - را دارد. سيد نبي صيدپور مديركل بنادر و كشتيراني استان هاي مازندران و گلستان مشكل محصور كردن محيط پيراموني بندر تجاري ساخته شده فريدونكنار را براي بهره برداري مورد اشاره قرار داد و گفت : پس از اختلاف با همسايه هاي اطراف اين بندر موضوع به سازمان ثبت اسناد و املاك تمليكي واگذار شده و اميدواريم كه اين سازمان نيز هر چه سريعتر اين موضوع را تعيين و تكليف كند. صيدپور با اعلام اين كه تاكنون 15 ميليارد تومان براي ساخت بندر فريدونكنار هزينه شده است ، اظهار كرد: براي تكميل و اتمام كار در بندر فريدونكنار به 6 تا 7 ميليارد تومان ديگر اعتبار نياز داريم.

مديركل بنادر و كشتيراني استان هاي مازندران و گلستان از راه اندازي سيستم مخابرات دريايي در بندر فريدونكنار به عنوان مركز بنادر شمالي كشور در سال جاري خبر داد و اعلام كرد: با راه اندازي اين سيستم ، كشتي ها مي توانند با نيمي از بنادر كره زمين ارتباط برقرار كنند. وي گفت : اين پروژه كه هزينه اي حدود 2.2 ميليارد تومان در بر دارد تا اواخر مرداد به مناقصه گذاشته خواهد شد و شركت برنده در اين مناقصه كار خود را از نيمه دوم شهريور به مدت 4 ماه شروع خواهد كرد. صيدپور بندر نوشهر را مورد اشاره قرار داد و با اعلام اين كه امسال در اين بندر جهش صادراتي خواهيم داشت ، اظهار كرد: امسال براي اولين بار سنگ آهن به روسيه صادر شده است ، به طوري كه در 4 ماهه اول امسال 30 هزار تن سنگ آهن به روسيه صادر شده و تا پايان امسال به 150 هزار تن خواهد رسيد. مديركل بنادر و كشتيراني استان هاي مازندران و گلستان ، حجم واردات ، صادرات و ترانزيت كالا اعم از تجاري و نفتي در 4 ماهه اول امسال را از بنادر نوشهر و نكا يك ميليون و 56 هزار تن ذكر كرد و افزود: از اين ميزان 265 هزار تن كالاي تجاري در اين مدت به بندر نوشهر وارد شده كه نسبت به مدت مشابه سال گذشته 33 درصد رشد نشان مي دهد.

وي در مرداد ماه سال 1384 اعلام كرد بهره برداري بندر تجاري فريدونكنار ظرف 4 ماه آينده آغاز خواهد شد و متاسفانه بعد از گذشت اين زمان هنوز اين بندر به بهره برداري نرسيده است. البته شنيده ها حاكي از آن است كه اين بندر به يكي از بخش هاي نظامي سپرده شده است.

شركت هاي صيادي

شركت هاي تعاوني صيادي عبارتند از: انقلاب، مطهري، شاهد و امام رضا. اعضاي هر يك از اين شركت ها 80 نفر مي باشد. تاريخ تاسيس شيلات در فريدونكنار به سال 1325 هجري شمسي برمي گردد.

صيد پرندگان

صيد پرندگان كه يكي از مشاغل زمستاني مردم فريدونكنار مي باشد به گونه هاي مختلف صورت مي گيرد كه عبارتند از: لپو (بابلا لپو، پايين لپو)، گذر، شب دام (شو دوم)، دامگاه (دوما). با شروع فصل سرما، پرندگان معمولا از سيبري به سمت جنوب درياي خزر كوچ مي كنند و صيد آن ها از دير باز يكي راه هاي امرار معاش مردم اين شهر بوده است. زمان صيد پرندگان در لپو، گذر و شب دام از از اذان مغرب و تاريك شدن هوا تا اذان صبح و روشن شدن هوا و زمان صيد در دامگاه در طول روز است. لوازم مورد استفاده صيادان چوب هاي بلند به ارتفاع 18 الي 20 متر است و اين كار با دو عدد چوب صورت مي گيرد. طوري كه بين دو چوب دام پهن كرده و پرنده به دليل تاريكي شب در دام مي افتد. پرندگاني كه به اين طريق صيد مي شوند عبارتند از: چنگر (پرلا)، اوكرك، مرغ آبي. و...

گذر: توسط درختاني از قبيل صنوبر، توسكا، انجير اخاطه شده است كه موقع صيد پرندگان بعد از اذان مغرب و اذان صبح بوده و زمان آن يك ربع مي باشد. برخلاف لپو و شب دام كه زمان آن در طول شب است.

دامگاه: زمان صيد آن از 8 صبح الي 5/4 بعدازظهر است كه با پرواز دادن اردك هي اهلي تربيت شده جلوي آيش (جايي كه پرندگان در آنجا نشسته اند)، آن مرغابي كه شبيه آن هاست را همراه خود به دام چال (دوم چال) (صيدگاه) مي برند و صياد با انداختن دام بر روي آن،مرغابي را صيد مي كند.

نكته قابل ذكر در صيد اين پرندگان اين است كه به دليل قرق بودن منطقه، صيادان بر خلاف شهرهاي ديگر به هيچوجه از تفنگ استفاده نمي كنند و هنر آن ها در زنده گرفت اين پرنده هاست. اما در پايان زمستان موقع كوچ اين پرندگان، يك روز قرق شكسته مي شود و تنها در آن روز شكارچيان مجزاند از تنفنگ استفاده كنند. پرندگاني كه توسط صيادان صيد مي شوند عبارتند از: مرغابي، غاز، وروشت، جيپا، چهارتايي (كشتل)، بيلك،

علاوه بر آن پرنده ديگري در فصل زمستان به اين منطقه مهاجرت مي كند كه درنا نام دارد.

وضعيت فرهنگي

متاسفانه فريدونگنار در طي چند سال اخير از لحاظ فرهنگي رشد چنداني نداشته و تنها سينماي اين شهر موسوم به سينما پيوند چند سالي است كه بسته شده است.

فريدونكنار داراي يك كتابخانه عمومي است كه جنب مسجد امام سجاد (ع) واقع شده است. در سال 1347 (ه.ش) ساختمان آن به مساحت 114 متر مربع جهت كارهاي ضروري مسجد امام سجاد ساخته شد و بعد از اتمام كار، اين ساختمان توسط شهرداري قطعه بندي و به كتابخانه تبديل شد و نماينده استانداري به تعداد 600 جلد كتاب به آن اهدا كرد و اكنون داراي ... جلد كتاب، ... نسخه نشريه.. و ...عضو است. در سال 1325 روزنامه كيهان و اطلاعات وارد فريدونكنار شد.

زيارت گاه ها و اماكن مقدس

عبارتند از: تكيه معصوم زاده، سيد نظام، سيد شريف، ابوالفضلي، امامزاده قاسم، سيد صالح. سيد صالح ابوالفضلي و و امامزاده قاسم در روستاي كاردگر محله و بقيه در شهر فريدونكنار هستند.

معصوم زاده يكي از نوادگان جضرت عبالعظيم مي باشد. ايشان به همراه عده اي از نوادگان و امام زاده گان به علت زورگويي دشمنان خدا راهي اين منطقه شدند. ايشان به روستاي مهلبان فريدونكنار آمد و بر اثر معجزاتي كه از خود نشان داد و جهالت و ناداني مردم آن زمان به دست يكي از آن ها با بلو (وسيله كشاورزي) شهيد و به آب رودخانه انداخته شد. آب وي را به كنار رودخانه اي كه نزديك همين زيارت گاه است آورد و هنگامي كه يكي از صيادان در حال تورانداختن به داخل رودخانه بود جنازه ايشان را گرفت و در همان مكان دفن كرد. شب بعد از دفن عده اي از مردم خواب ديدند كه ايشان خود را يكي از نواده گان حضرت عبالعظيم معرفي كرد. از اين جهت، براي او بارگاهي ساختند كه آثار قديمي منبت كاري هاي آن هنوز باقي است. در مورد سيد محمد معصوم روايت هاي مختلفي وجود دارد كه اين روايت يكي از آن روايت هاست.

سيد نظام: در روبروي بهداري آرامگاه قديمي اي وجود دارد كه الان مورد استفاده قرار نمي گيرد. سيد صالح و سيد شريف در مسجد امام سجاد دفن مي باشند كه آرامگاه سيد صالح به مدت زيادي وجود داشته ولي الان اثري از آن باقي نمانده است.

دسته ها : فریدونکنار
شنبه 28 8 1390 22:24

سوادكوه در دوران مختلف تاريخ، محدوده ثابتي نداشته و همواره حدود و مرز آن در اثرعوامل طبيعي، اقتصادي و سياسي تغيير يافته است.كشفيات باستان شناسي بهمراه اسناد و مكتوبات تاريخي حاكي از آن است كه سوادكوه از نواحي كهن طبرستان وايران بوده و انسجام بافت اجتماعي و فرهنگي آن در دوران اساطيري ايران ريشه دارد. اين ناحيه همواره در تعيين مسير تاريخ طبرستان حضور مؤثر داشته و مورد توجه حكام دولت مركزي بوده است. مورخيني مانند ابن اسفنديار تا قبل از قرن دهم هجري قمري آنرا جزئي از طبرستان در ايالت فرشوادگر ذكر كرده اند كه از شرق تا جرجان، از غرب تا ديارآذربايجان، از جنوب تا نواحي ري،قومس و دامغان وسعت داشت.

ايالت فرشوادگر كه در آثار مورخيني نظير استرابون يوناني، ابن اسفنديار،مير ظهيرالدين مرعشي و كتاب اوستا از آن ياد شده تركيبي از واژه هاي تبري فرش به معني دشت و جلگه، واد به معني كوه و گر به معني دريا ذكر شده است. در برخي ديگر از منابع تاريخي مانند التدوين آمده كه نام قديم سوادكوه پتشخوارگر و پتشخرگر بوده و فرمانروايان و امراي بسياري از اين منطقه برخاسته و وقايع تاريخي مهمي نظير ورود و سكونت فريدون پادشاه پيشدادي، پيكاررستم پهلوان مشهورشاهنامه فردوسي با ديوان مازندران و عبوراسكندر مقدوني در جنگ باداريوش سوم پادشاه ايران آخرين پادشاه هخامنشي در اين ناحيه روي داده است.


در روايات شاهنامه فردوسي و اوستا، كتاب ديني پيروان آئين زرتشت آمده است كه سوادكوه در گذشته محل زندگي انسانهاي متمدني بوده كه آئين ديوسنائي داشته واژهائي نظير ديوا، دي، دوآزرك و دا كه اكنون نيز در زبان بوميان اين نواحي رايج مي باشد، از آن روزگاران به يادگار مانده است. نشانه هائي نيز از آئين ميترائيسم ومهر پرستي در قرون اوليه ميلادي و اواسط حكومت پادشاهان ساساني، در اين ناحيه وجود داشت. در زمان يزگرد سوم آخرين پادشاه ساساني ايران، حكومت سرزمين سوادكوه به ولاش واگذار و لقب فرشواد جر شاه به او اعطا گرديد.

ساكنين اين ناحيه بدليل وضعيت طبيعي منطقه در بدو ورود سپاهيان عربها به ايران، ساليان متمادي با آنها و عوامل خلفاي اموي مبارزه كرده و حتي تاقرن چهارم هجري بزبان پهلوي سخن مي گفته و باخط پهلوي كتابت مي كرده اند. كتيبه اي نيز به خط پهلوي ساساني در بناي باستاني برج لاجيم بر جاي مانده مربوط به قرن پنجم هجري قمري است. سرانجام اهالي منطقه با اختيار و تسلط كامل دين جديد را پذيرفته و به اسلام علوي روي آوردند. عده اي از مورخين بهمين دليل سوادكوه را كوه سياه معني كرده و بر اين عقيده اند كه [[اعراب[[ در طي سالها مبارزه با مردم اين ناحيه شكست خورده و بدليل هراس ناشي از هيبت كوههاي مرتفع وصعب العبور كه از انبوه درختان بلند و كهنسال پوشيده بوده نام سوادكوه يا كوه سياه را بر اين سزمين نهادند.

در عهد خلافت مأمون خليفه عباسي،اسپهبد مازيار به جر شاه يا پادشاه كوهستان ملقب گرديد. اين كوه بخشي از كوههاي آپارسن قديم بود كه در كتاب اوستا او پاميري يسنا خوانده مي شد و اكنون نيز همين نام در سوادكوه وجود دارد.

در برخي از اسناد و مكتوبات تاريخي بجاي مانده از جمله كتاب التدوين، سوادكوه را همان ناحيه مشهور فرشوادگر دانسته اند كه در آثار مورخين مختلف در طي دوران تاريخي فرشوادگر، پرشخوارگر، پتشخوارگر، پرخواتروس، فرشوادجر، پذشخوارگر نيز خوانده شده است.

درهمين كتاب ذكر شده كه تا زمانحكومت فريدون، ششمين پادشاه پيشدادي ايران، سوادكوه جزء اقطار مازندران در حوزه فرشوادگر بوده و فريدون در ناحيه شيلاب ياتيلاب سوادكوه بزرگ شده است. در كتاب اوستا نيز آمده كه فرشوادگر در جنوب درياي فرا فكرت قرار دارد و تخت گاه ديوان مازني است.

در تحولات اجتماعي و تاريخي بعد از قرن پنجم تا اواخرقرن سيزدهم هجري قمري نيز همواره نام سوادكوه بعنوان منطقه اي امن و محفوظ مطرح بوده است. بهمين دليل بايد اذعان داشت كه بافت فرهنگي، اجتماعي و تمدن غني و باستاني اين منطقه به سنت ديگر مناطق كشور در طي فراز و نشيبهاي تاريخ دچارآسيب كمتري شده است.

نام اين منطقه از واژههند و ايراني سو، زئو، دئو، گرفته شده كه معادل واژه فارسي روشنائي است. واژه هاي شبيه آنها نيز كماكان در گويش و نام اماكن مختلف وجود دارد. واژه سات نيز در اغلب نقاط مازندران بجاي واژه صاف و روشن بكار مي رود. در سوادكوه نيز در نام روستاي سات روآر، مرتع سوته، رودخانه ذبير و در زيرآبو سئو رويا آب روشن، فرمانهاي مختلف اين واژه باستاني ديده مي شود.

درحال حاضر نيز اهالي منطقه كوههاي صاف و عاري از درخت را ساكو مي خوانند كه مخفف كلمه سات كوه يا كوه صاف مي باشد.

عده اي نيز بر اين عقيده اند كه نام سوادكوه از كوه, سوات گرفته شده كه در جنوب شرقيروستاي چرات در دهستان ولوچي واقع شده و در ارتفاعات آن آثاري از تمدن قديم مشاهده مي شود كه احتمالا بدليل استقرار حاكمان قديم سوادكوه بر جاي مانده است.

با توجه به اينكه واژه سات با دگرگوني واژه سئو يا دئو پديد آمده و به معني صاف روشن در جملات بكار مي رود بهتر آن است كه نام سوادكوه را بر گرفته از واژه سات كوه يا كوه صاف و بدون درخت بدانيم. در حال حاضر نيز واژه هاي سات روآر به معني آب زلال و روشن، سئو دركا به معني زلال و صاف، ذيب لا به معني روشن و درگويش بوميان منطقه بكار مي رود.

عده اي ازمحققين نيز معقدند كه نام سوادكوه با تغيير واژه كهن فرشوادگر به فرشواد كوه سپس تبديل آن به سوادكوه پديد امده است.

در بر خي از اسناد و كتب تاريخي اسامي ديگري مانندقارن كوه، شروين كوه، جبال شروين و كولاچي نيز براي اين نا حيه بكار رفته است. ميرظهيرالدين مرعشي نيز در ميان وقايع تاريخي قرن هشتم هجري قمري آن راگلابي ناميده كه علت آن معلوم نيست

دسته ها : سوادکوه
شنبه 28 8 1390 22:19

سوادكوه از بخشهاي حساس طبرستان بوده است كه از نظر سوق الجيشي بسيار مهم بوده و در اين زمينه شواهد تاريخي و روايات زيادي در تاريخ آمده است. كه مي‌توان به عنوان نمونه يورش اسكندر و گرفتاري سربازانش در جنگلها و دفاع قهرمانانه اسپهبدان باوندي از طبرستان در قبال تهاجمات قبايل ديگر اشاره كرد.
همين موقعيت جغرافيايي اعم از كوههاي استوار و جنگلهاي انبوه و دژهاي استوار (دژكولا) در سوادكوه باعث شده بود ورود اعراب تا سالها پس از هجرت نبوي به اين منطقه به تاخير افتد و اين منطقه سنگر بازماندگان ساسانيان به شمار مي‌آيد. اگر يزدگردسوم به توصيه و سفارش (باو) تن در مي‌داد و به اين منطقه از طبرستان مي‌رفت شايد آرزوي ديرپاي شاهنشاهي خاندان ساساني را براي خود و دودمان خود برآورده مي‌كرد.

 

لشكريان اين نواحي از خاندان و بازماندگان ساساني مقيم همين نواحي انتخاب مي‌شدند. اسپهبدان يا شاهان محلي، كوهستانها را در اختيار داشتند. اين كوهستانها در هر ناحيه‌اي بنامي مرسوم بود.
سوادكوه قسمتي از اين كوهستانها به شمار مي‌رود كه در ناحيه كوهستان بزرگ ديگري بنام قارن كوه قرار دارد.
در اين باب چند روايت وجود دارد:
1ـ اعتماد السلطنه در مرات البلدان چنين آورده است (در نقطه‌ي جنوب شرقي چرات كوهي است موسوم به (سوات) و از قرار تقرير اهالي بلد وجه تسميه اين محل به سوادكوه همين است يعني (سواته كوه) بوده است.
2ـ چنين به نظر مي‌رسد كه (سوات كوه) يا (سواد كوه) تعريف شده‌ي (سات كوه) باشد. چه جز (سات + ساد) در لحجه طبري به معني صاف / ساده همواره و گسترده مي‌باشد و به معناي ساده، پاك، يكدست و تهي از پوشش و زوايد بكار گرفته مي‌شود و هنوز هم اصطلاح (ساته كوه) در كوهپايه‌ها بين معمرين معروف است نام سوادكوه ريشه در معني همين لغت دارد.
3ـ حالت ظاهري بيشتر نقاط سوادكوه با همين مفهوم (تهي از پوشش) مطابقت دارد. زيرا فقط دامنه‌هاي شمال كوه‌ها، پوشيده از جنگلهاي انبوه است. پس مي‌توان نتيجه گرفت نخستين بار (ساته كوه) يا كوهي عاري از آرايش و تهي از پوشش يوده است. حرف ت تبديل به حرف (ال) شده و اين تبديل در فارسي متداول بوده است. كلمه‌ي ساد را هم به معني ساده يعني صحرا جائي كه صاف و همواره باشد همراه خود آورده است.

  

 

ادامه دارد...

دسته ها : سوادکوه
شنبه 28 8 1390 22:17

شهرستان سوادكوه يكي از شهرستانهاي استان مازندران است كه با 2441 كيلومتر مربع وسعت در قسمت جنوبي استان مازندران واقع شده است.اين شهرستان در دامنه شمالي كوه‌هاي البرز مركزي واقع شده كه از شمال به شهرستان قائم‌شهر، از جنوب به فيروزكوه، از غرب به شهرستان بابل و از شرق به شهرستان ساري محدود ميگردد و از چهار شهر به نامهاي پل سفيد، زيراب، شيرگاه و آلاشت به همراه روستاهاي اطراف آنها تشكيل شده و مركز آن شهر پل سفيد ميباشد.
فاصله آن با قائمشهر 55 كيلومتر و با فيروزكوه 65 كيلومتر ميباشد.

اين شهرستان كلاً در منطقه كوهستاني و پايكوههاي البرز مركزي واقع شده است.از نظر تفكيك جغرافيايي و وضعيت ناهمواريها از جنوب به طرف شمال از ارتفاع كاسته ميگردد، زيرا اين شهرستان در دامنه شمالي رشته كوههاي البرز مركزي واقع شده است و هرچه از دامنه‌هاي فوق به طرف شمال فاصله بگيريم از ارتفاعات كاسته مي‌شود تا اينكه در منتهي اليه مرز شمالي شهرستان سوادكوه به قائمشهر متصل ميگردد به منطقه هموار و دشتها مي‌رسيم.

سوادكوه تا سال 1359 بعنوان بخشي از شهرستان قائمشهر در جنوب آن قرار داشت. اما در سال 1359 طي تصويب‌نامه شماره 6246 مورخ 21/4/1359 بخش سوادكوه به عنوان شهرستان مستقل از قائمشهر مجزا گرديد و از اين پس در تقسيمات كشوري بعنوان شهرستان مستقل مطرح گرديد. مركز آن شهر پل‌سفيد ميباشد كه در سال 1375 داراي 8700 نفر جمعيت و 6/1 كيلومتر مربع وسعت بوده است. شهرستان سوادكوه در حال حاضر داراي 2441 كيلومتر مربع وسعت و در جنوب شهرستان قائمشهر واقع شده است. اين شهرستان از 2 بخش و 6 دهستان و 198 آبادي تشكيل شده است و داراي چهار شهر بنامهاي پل سفيد، شيرگاه، زيراب و آلاشت ميباشد.

در بررسي فعاليتهاي اقتصادي شهرستان سوادكوه بايد گفت كه بنيان اقتصادي شهرستان سوادكوه بر كشاورزي و صنعت استخراج معدن استوار بوده است.
كشاورزان سوادكوه از طرفي وابسته است به آب و هوا، توپوگرافي و خاك منطقه و از طرف ديگر وابسته است به چگونگي و نحوه كشت محصولات و بعبارتي سنت كشت محصولات كشاورزي و كلاً نحوه بهره‌برداري از زمين و محيط طبيعي.
وضعيت طبيعي سوادكوه اعم از آب و هوا، خاك، پستي و بلندي و غيره موقعيت مناسبي را براي بخش وسيعي از شهرستان بخصوص در قسمت شمالي كه عمدتاً از دشتهاي كم‌ارتفاع و هموار تشكيل شده است بوجود آورده است و در نواحي با ارتفاع بيشتر نيز با توجه به وضعيت آب و هوايي، خاك و پوشش گياهي طبيعت مساعدتهايي را در خصوص كشاورزي و خصوصاً دامداري كه از زيربخشهاي بخش كشاورزي، نموده است.

در گذشته يعني تا قبل از استقرار شركت ذغال سنگ البرز مركزي در اين شهرستان زندگي اكثريت مردم سوادكوه از طريق بخش كشاورزي و زيربخشهاي آن شامل كشاورزي، دامداري، شكار و جنگلداري بوده، تأمين مي‌گردد زيرا مهمترين منبع درآمد مردم در گذشته زمينهاي كشاورزي، جنگلها و مراتع طبيعي بوده است كه در حال حاضر نيز جنگلهاي شهرستان سوادكوه از منابع مهم درآمد و اشتغال ميباشند و علاوه بر توضيح فوق دامپروري در گذشته از رونق بسيار زيادي برخوردار بوده است.
بنابراين با توجه به منابع درآمد مردم سوادكوه در گذشته ميتوان دريافت كه معيشت مردم در گذشته بطور عمده بر پايه بخش كشاورزي و زيربخشهاي آن استوار بوده است.

در مطالعه فعاليتهاي صنعتي شهرستان سوادكوه بايد گفت كه بنيان صنعتي سوادكوه به استخراج ذغال سنگ استوار بوده، اما به دليل خصوصي‌سازي، تعداد شاغلين در آن بسيار كاهش يافته و رونق گذشته خود را از دست داده است.
امروزه شهرك صنعتي شورمست سوادكوه تا حدودي فعال و در بخشهاي مختلف در حال فعاليت صنعتي مي‌باشد.

 

اين منطقه، در گذشته‌ي دور مركز حكومت اسپهبدان باوندي بود. و پادشاهان آنرا ملوك‌الجبال مي‌ناميدند. در حدود سالهاي 570 الي 607 ميلادي در زمان حكومت انوشيروان و خسروپرويز ساساني اسپهبد قارن بر سوادكوه و شهريار كوه حكومت مي‌كرد. قارن نام كوچكترين فرزند اسپهبدي به حكومت آمل ـ لپور ـ پريم (فريم) رسيده بود. مجموع اين نواحي به اميدواره كوه و سوادكوه معروف بوده و در دوره‌ي اسلامي به قارن كوه معروف شد.

ادامه دارد...

دسته ها : سوادکوه
شنبه 28 8 1390 22:15

بر اساس شواهد و مستندات مكتوب تاريخي سابقه و گذشته تاريخي اين شهرستان با محدوده جغرافيايي گسترده تر از محدوده جغرافيايي فعلي اين شهرستان، بر مي گردد به دوران صدر اسلام و شايد هم جلوتر از بعثت رسول(ص) كه در اين مورد بايد كنكاش بيشتري در اسناد و كتوب تاريخي باقي مانده از گذشتگان پرداخت.

در اينجا به يك سند نمونه در كتاب سهمي، نويسنده تاريخ جورجان كه در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم زندگي مي كرده و در صفحه 488 كتابش به معرفي يك شخصيت علمي و فقهي برجسته به نام يعقوب تن بلائي از دهستان گيل خواران ساري يعني شهرستان جويبار فعلي كه قبلاً با دو نام گيل خواران و جويبار مشهور بود، مي پردازد و تاريخ وفات اين شخصيت علمي را در سال 292 هجري نوشته است.

امّا جويبار از نظر بافت جمعيتي از قوميت هاي مختلف تشكيل شده كه بعضي از اقوام خودشان و بعضي ها بنابر به دستور پادشاهان و امرا مملكتي در زمانهاي مختلف براي تأمين امنيت منطقه از هجوم و تاخت تركمن ها، ازبك ها، قرقيزها و روس ها در اين نواحي سكونت داده شده اند.

اقوام ساكن در محدوده شهري و مناطق روستايي، شهرستان بدين قرار است: خراساني ها كه خود چند طائفه هستند. سمناني ها كه اكثر از حوالي شهميرزاد مي باشند، سواد كوهي ها و فيروزكوهي ها، عرب ها، ترك ها، و كردها و بومي ها يا طوائفي كه قبل از ديگر طوائف و اقوام در شهرستان جويبار ساكن بودند.

امّا اقوام كرد خود به چند طائفه و دسته تقسيم مي شوند كه بجاي خود بايد در مورد اين اقوام و علت حضور و سكونت شان در جويبار مطالبي را با بدست آوردن مستندات و ادله تاريخي نوشت. ولي بطور اجمال مي توان آنها را اينگونه تقسيم نمود. كردهاي ساكن در روستاهاي دهستان لاريم، كردهاي ساكن در دهستان چپكرود، كردهاي ساكن در سياهرود، كردهاي ساكن در محدوده شهري شهرستان جويبار كه بعضي از رؤساي اين طائفه يعني طائفه مدانلو، و رؤساي طائفه ماكري ساكن در دهستان چپكرود از امراي نظامي حكومت وقت در منطقه جويبار بودند. امّا كدام يك از اين اقوام جزء اولين هاي مهاجر به جويبار هستند را بجاي خود واگذار مي نمائيم.

دسته ها : جویبار
شنبه 28 8 1390 22:13

بازارها و قلعه‌هاي قديمي 

بابل ( بارفروش ) در قديم مركز خريد و فروش كالاهاي شهرهاي مختلف اطراف و مسير تجاري كالاهاي روسي بود رضاقلي ميرزا در مسافرت خود به خوارزم درباره بارفروش ( بابل ) مي نويسد : بافروش در قديم دهي بوده است و بارهايي كه با كشتي از حاجي ترخان به بندر مشهد سر مي آوردند به آن ديه حمل كرده و مي فروخته اند لهذا نام اين قريه بارفروش ده شد بتدريج جماعتي از تجار در آن ساكن شدند و آباد شد .
ابت ( Abbott ) كه در سال 1260 هجري قمري از بابل ديدن كرده است در مورد بازار شهر چنين مي نويسد : بازار اينجا خياباني صاف و مستقيم است نه فراواني نعمت دار د و نه زيبا ست چهارصد تا پانصد دكان دارد كه هفتاد دكان آن اجناس اروپايي و محلي مي فروشند تعداد تجار شهر بالغ بر 100 نفرند تجار اينجا نسبت به تاجران ساير شهرها كم مايه ترند ، 40 يا 50 تن ايشان اهميتي دارند 25 تن ايشان با تجار هشتر خان ارتباط دارند شهر داراي 12 كاروانسرا است.
بدليل اهميت تجاري كه بافروش از قديم داشته كاروانسراهاي متعددي در اين شهر ايجاد شد كه دفاتر تجاري و محل انبار برخي از كالاها در كاروانسراها ي مستقر در بازار بوده است كه متاسفانه در حال حاضر تعدادي از آنها از بين رفته است.

بابل از شهرهايي است كه در دوران اسلامي نيز وجود داشته و به نام هاي مامطيران، مامطير، بارفروش ده، بارفروش و بابل شناخته شده است. اولين نام اين شهر مامطير بود كه در قرن دهم هجري بارفروش ده در محل آن بنا شد و هنگامي كه محمدخالد حاكم آن بود بازار و عمارتي در آن بنا كرد. درسال 160 هـ .ق مازيار بن قارن مسجد جامع آن را بنا نهاد كه شامل مساجد، عمارت، مدارس، دكاكين، سراها، بيوتات و سايه بود. بارفروش به عنوان مركز تجاري به ويژه در دوره صفوي از رونق، آبادي، وسعت و گستردگي برخوردار شد. شاه عباس اول فرمان داد باغ ارم را در قسمت جنوبي شهر بنا كنند. بابل در زمان فتحعلي شاه قاجار نيز اهميت قابل توجهي پيدا كرد. قبل از انقلاب اكتبر روسيه، بابل از طريق بندر مشهدسر (بابلسر) با كشور روسيه ارتباط تجاري داشت وبه يكي از مراكز مهم بازرگاني استان مازندران تبديل شده بود. بابل امروزي شهري آباد و زيباست.

دسته ها : بابل
پنج شنبه 19 8 1390 11:28

روند گسترش شهر :

دوره اول :
در اين دوره كه شامل سالهاي قرن هشتم هجري تا اول قاجاريه است ، هسته اوليه شهر شكل گرفته بود وتا اوخر قاجار ، به صورت حلقوي تكامل پيدا كرده است ، اين بافت از زيبايي هاي هنر و معماري منحصر بفردي برخوردار است . بافت جديد اين دوره از تعدادي محله و زير محله تشكيل شده است و داراي عناصر كالبدي شهري مهم است . آنچه در اين بافت مهم است آن ارتباط و انسجام كالبدي بين عناصر و فضاهاي شهري است .

دوره دوم :
اين دوره شامل سالهاي 1345-1300 است . در اين دوره كه از دوران حكومت رضاخان شروع مي گردد در شهر تغييراتي اساسي ايجاد شده ، بطوري كه اين تغييرات در فرهنگ و اقتصاد كالبد شهر تأثير گذاشته است . كالبد شهر از حالت سنتي و توسعه تدريجي خارج شده و انسجام و ارتباط مطلوب فضاهاي شهر و محلات شهر را از بين برده است . در اين دوره بناهايي متأثر از معماري قديم ايران و اروپاي باستان شكل گرفته كه داراي زيبايي و جلوه خاص است ، اين نوع معماري بوسيله متخصص آلماني مقيم شهر بابل در ساختمانهاي دولتي مانند شهرباني ، بابل ، شهرداري ، اداره پست ، آموزش و پرورش بكار گرفته شد . در اين دوره شهر بابل بصورت حلقوي رشد نموده و بر پيرامون حلقه اول شكل گرغته است .

دوره سوم :
شامل سالهاي 1355- 1345 است . در اين دوره اولين طرح جامع بابل تهيه گرديد . در اين طرح توسعه شهر بابل مطابق با استراتژي خاص تعين شده بود ، در اين دوره شهر بابل مطابق با روند توسعه پيشنهادي بصورت حلقوي – خطي رشد پيدا كرد كه شكل حلقوي آن در طول هسته اوليه شهر و گسترش خطي آن در امتداد رودخانه بابل رود بوده است .
دوره چهارم : اين دوره شامل سالهاي بعد از رخداد انقلاب اسلامي است . با توجه به شرايط خاص انقلابي و عدم تمركز سطوح تصميم گيري بر روي اجراي برنامه ها ، سيل عظيم مهاجران روستاي به شهر بابل را به همراه داشته است . اين مهاجرين در حاشيه شهر بويژه در جنوب ، جنوب شرقي و جنوب غربي بابل ساكن شدند كه بدنبال خود گسترش خودرو و پراكنده را در اطراف بابل بوجود آوردند .

ويژگيهاي كلي بافت قديم شهر :
اين بافت از كوچه هاي پيچ در پيچ و باريك تشكيل شده و شامل محله هاي قديمي شكل گرفته در اطراف بازار است . در اين بافت قطعات تفكيكي به طور نا منظم و به تبعيت از عوراض طبيعي زمين و حد مالكيت ها شكل گرفته است . فرم ساخت و سازها بسيار متنوع است . هر محله دارا ي مركزيتي است كه تكيه ، مسجد يا حسينيه اكثراً به همان نام در كنار ميدان مركزي دارد. ميادين فوق با يكمحور اصلي سراسر بهم متصل شده اند .كوچه هاي متعددي از اين محور منشعب گرديده و دسترسيواحد هاي مسكوني واقع در دل بافت را تامين مي نمايد.
از نگاهي ديگر به مجموعه شهر قديمي بابل از چند محله و زير محله تشكيل شده است . مجموعه مزبوردر مركز شهر قرار گرفته و عناصر گوناگون مانند مسجد، كاروانسرا، تيرچه و راسته بازار هاي گوناگون درآن ديده مي شود . به طور كلي سير شكل گيري بافت قديم بابل در امتداد محور اقتصادي فرهنگي كه از نظر سلطنتي شروع شده و از سبزه ميدانو بازار هاي اطراف مسجد جامع عبور كرده و راسته هاي بازار بين چهار شنبه پيش و چهار سوق و پنج شنبه بازار پشت سر ميگذاردو به ميدان كياكلاختم ميشود .
سازمان فضائي بافت قديم شهر بابل بر اساس پيوند ميان مراكز شهر از طريق گذرهاي اصلي و فرعي است . گذرهاي اصلي كه محلات و مراكز آنها را بهم پيوند مي دادند نامنظم است و در مسير گذرها ،عناصر كالبدي و فضاهاي شهري شكل گرفته است .

از جمله ويژگي هاي اساسي بافت قديم بابل عبارتند از :

1- همگني از نظر مذهب ، منزلت اجتماعي و اقتصادي و استفاده از امكانات مشترك
2- اهميت مراسم مذهبي و تجلي كالبدي اين اعتقادات بافت قديم بصورت ايجاد تكيه ، حسينيه و مسجد
3- استفاده از مصالح واقعاً بادوام
4- پويائي عناصر موجود به ويژه بازارهايي با عملكرد غايب شهري
5- ويژگيهاي معماري چون ،سيستم دروگري و تمايل به مركز در بناها ، استفاده از قومهاي متنوع و قرينه در نماي بيروني بنا ، استفاده از سردرهاي بسيار زيبا
6- قابليت دسترسي بالاي هر محله جهت رفع نيازهاي خدماتي و اجتماعي

افزايش بي رويه جمعيت بافت قديم و خروج ساكنين بومي بافت قديم توأم با نوسازي سريع و ناهماهنگي سبب ناهماهنگي فضائي و كالبدي در بافت قديم طي سالهاي اخير شده است .آثار تاريخي بافت بابل :

1- گنجينه بابل 2- بقعه امامزاده قاسم 3- مسجد جامع 4- مسجد محدثين ( مقبره شيخ كبير )
5- تكيه سرحمام 6- تكيه حصيرفروشان 7- تكيه مرادبيك 8- خانه اوصيا 9- خانه نجفي 10- حمام ميرزا يوسف

ادامه دارد...

دسته ها : بابل
پنج شنبه 19 8 1390 11:23

 

بابل يكي از شهرستان هاي استان مازندران است كه با 1431 كيلومتر مربع مساحت ، در قسمت مركزي استان واقع است .اين شهرستان داراي 2 شهر به نام هاي بابل و امير كلا و 3 بخش به اسامي بخش مركزي ، بخش بند پي شرقي ، بند پي غربي و همچنين 10 دهستان است .

 

شهرستان بابل داراي 613 روستا و آبادي است . 6 دهستان در بخش مركزي ، 2 دهستان در بخش بند پي شرقي و 2 دهستان نيز در بخش بند پي غربي استقرار يا فته اند. 

 

تقسيمات سياسي : 

 

بخش مركزي شهرستان به مركزيت شهر بابل شامل دهستان هاي بابل كنار – فيضيه – گنج افروز – گتاب كاري پي لاله اباد و شهر امير كلا . 

 

بخش بند پي شرقي به مركزيت گلوگاه و دهستان هاي سجاد رود و فيروزر جاه . 

 

بخش بند پي غربي به مركزيت خوش رود پي و دهستان هاي خوش رود و شهيد و آباد . 

 

شهرستان بابل از شمال به شهرستان بابلسر، از مشرق به شهرستان قائم شهر و سواد كوه، از جنوب به كوهپايه ها و دامنه هاي شمالي رشته كوه هاي البرز و از مغرب به شهرستان آمل محدود است.
بنا به روايات و نوشته هاي مورخان ، شهر بابل امروزي شهري بود نزديك دريا، پاك و مقدس و با توجه به نفوذ دين زردشت در دوران باستان بوميان آن را « مه ميترا» يا جايگاه ميتراي بزرگ، معبد يا آتشكده بزرگ ميترا مي ناميدند. در اواخر قرن سوم هجري مورخان اسلامي از مامطير به عنوان يكي از شهرهاي طبرستان نام برده اند. « مامطير» از نيمه دوم قرن هشتم هم زمان با فرمانروايي سادات مرعشي به « بارفروشده» و اواخر دوره صفوي به « بارفروش» تغيير يافت. در زمان صفويه عمارت هاي زيبايي در اين شهر ساخته شد. در سال 1311 به مناسبت مجاورت « بابل رود » كه در غرب اين شهر جريان دارد، « بابل » ناميده شد.
 

 

پيشينه تاريخي شهر بابل: 

 

غالب پژوهشهاي انجام گرفته در ارتباط با تاريخ شهر بابل بر اين عقيده اند كه شهر بابل كنوني همان مه ميتراي باستاني است. قطعيت اين نظر به دلايلي اشتباه وجود دارد. پژوهشگراني كه هر دو شهر را يكي دانستند معتقدند مه ميترايي باستاني در بيست كيلومتري شهر بابل كنوني است و اينكه دو شهر با بيست كيلومتر فاصله را يكي بدانيم با توجه به ساختار و سازمان قضايي ويژه شمال كه پراكندگي سهام نقاط شهري توسط تا نسبتا بزرگ وجه مشخصه آن است امري نادرست خواهد بود . در مورد تشكيل گيري شهر بابل براي اولين بار در سال 881 هجري قمري ظهير الدين مر عشي در تاريخ رويان ، از دهي به نام بارفروش ده نام برده است . اين ده درهمين مكاني واقع بوده كه امروزه شهر بابل است لذا مي توان آنرا هسته اوليه بابل كنوني به حساب آورد . 

 

مرآة البلدان (از كتب معتبر دوره قاجار) نيز بناي اوليه شهر بارفروش را در دوره صفويه مي داند كه با تاريخ فوق همخواني دارد زماني كه مرعشي از شهر بابل نام برد ، سلسله سادات مرعشي حاكم در مازندران آخرين سالهاي حكومت خود را در اين منطقه ميگذراند تا اينكه در سال 1006 ه.ق اخرين انها به طور كامل حكومت مازندران را به شاه عباس صفوي واگذار كرد .تا پيش از دوره صفوي بابل كنوني ،محل آب بندان كوچكي بود (كه پشت آن اسنخر مانندي شكل گرفته بود ) زارعان نواحي مجاور آنجا   آب مزارع خود را تقسيم مي كرده اند . اين سد در محله كنوني آستانه واقع بود .اطراف سد را جنگل و مزارع فرا گرفته بود و تپه اي نيز در آن قرار داشت كه سطح تپه مناسب براي فعاليت كشاورزي نبوده و بعنوان محل استراحت انبار ابزار و محصولات و خريد و فروش از آن استفاده مي شد و شهرها و روستاهاي اطراف را به هم پيوند مي داد . لذا هفته بازاري در آنجا تشكيل شد و ساكنان مناطق مجاور در روزهاي پنج شنبه كالاهاي بازار بر نياز خود را براي مبادله و فروش به اين بازار هفتكي مي آورند ، با شرايطي كه به لحاظ قضايي . فرهنگي پيش امد و وجود مقبره امازاده به نام قاسم ، اين مكان كم كم جمعيتي متراكم شد و دهي در همين محل با نام بار فروش شكل گرفت بنا بر اين هسته اوليه شهر بابل در محل آستانه و پنج شنبه بازار فعلي به وجود آمدند و علل شكل گيري آن عبارت بود از وجود سد و تپه، مركزيت كشاورزي ، قرار داشتن در محل تقاطع شهر ها و سپس شكل گيري . پنج شنبه بازار و امامزاده قاسم. 

 ادامه دارد...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دسته ها : بابل
پنج شنبه 19 8 1390 11:21

 

ساري در زمان قاجاريه

در زمان زنديه هيچ تغييري در ساري ايجاد نشد ولي پس از مرگ كريم خان زند؛ آقا محمد خان قاجار كه توانست به سرعت خود را به تهران برساند و پس از آن با كمك سران ايل اشاقه باش در دشت گرگان مازندران و گيلان را به تصرف خويش درآورد، به اين ديارآمد و در ۱۵ ربيع الثاني ۱۱۹۵ مصادف با آغاز نوروز در ساري تاج گذاري كرد و ساري را پايتخت خويش نهاد؛ او سه گنبدان ساري را به توپ بست ولي بدليل آنكه آن بنا بسيار مستحكم بود خراب نشد؛ در آن سال‌ها بدليل آنكه برادران آقامحمدخان قصد پادشاهي را داشتند ساري مورد تهاجم بسياري از دشمنان او واقع گشت و بيشتر اوقات در آتش مي‌سوخت، به همين دليل تهران را دارالخلافه خويش قرار داد در حاليكه ساري پايتخت قاجارها بود. آقامحمدخان در سال ۱۲۰۹ گنج‌هاي نادرشاهي را در كاخ خود در ساري مخفي كرد و پس از آنكه در شوشي قفقاز به قتل رسيد فتح علي شاه در تهران تاجگذاري كرد به دستور وي گنج‌هاي نادرشاهي را از ساري بردند. در زمان فتح علي شاه محمد ملك آرا پسر ارشد او حاكم ساري بود و او كاخ بزرگي را ساخت كه بعدها به نام نوباغشاه نهادند (هم اكنون مكان اين باغ پادگان است). اَبِت جهانگرد معروف كه در زمان فتح علي شاه به ساري آمد نوشته است كه : بيشتر حصارهاي شهر در اثر زلزله خراب بود خندق باريك و كم عمقي در برخي قسمت‌هاي شهر به چشم مي‌خورد، محيط شهر دو مايل مربع است شش محله دارد سه هزار خانوار جمعيت در آن شهر ساكن اند كف كوچه‌ها سنگ فرش است و از نظر فرهنگ سطح بالايي دارد و هفتاد مدرسه دارد، ملك آراء باع‌هاي بسياري را در ساري احداث كرد و در ساري فقير زياد است و تا تهران هشت روز (!) راه است و به فاصله يك مايل از ساري رودي بزرگ مي‌گذرد. ناصرالدين شاه در زمان شاهنشاهي خويش دو بار به ساري آمد و عكاس باشي وي از ساري عكس‌هاي فراوان گرفت. محمدعلي شاه كه از گرگان به تهران مي‌رفت در ميان راه به ساري آمد و با استقبال مردم در نزديكي پل تجن مواجه گشت و با حبيب اله ميرزا حاكم ساري زير آن پل محرمانه به گفتگو نشست بطوريكه مشروطه خواهان حبيب اله ميرزا را به ظن آنكه مستبد باشد ترور كردند.

 

ساري پس از دوره قاجار

اگرچه در ابتداي قاجار به ساري كم و بيش توجه مي‌شد ولي در پايان دوره قاجار ساري رو به ويراني گذارده بود، بي ترديد نظام كنوني ساري پس از قاجار و در ابتداي قرن بيستم ميلادي به وجود آمد، در آن سالها عمارت نوباغشاه كه نمادي از سلطه قاجارها بود را خراب كردند و در آن مكان پادگان احداث نمودند و سبزه ميدان را ايجاد كردند؛ خيابان‌ها را پهن تر كردند و خيابان شاه عباس (۱۸دي) را ساختند و البته بسياري از ساختمان‌هاي تاريخي نيز در كنار آن از بين رفت و ساختمان استانداري، شهرباني احداث گرديد كه بعدها از تخريب شد ولي ساختمان دادگستري از آن دوران هنوز هم باقي است، در زمان جنگ جهاني دوم، نيروهاي اتحاد شوروي به ساري آمدند و ساري به تصرف روس درآمد و پس از جنگ جهاني در زمان محمد رضا شاه پهلوي پل جديد تجن احداث گرديد و فرودگاه دشت ناز و جاده كمربندي و احداث خيابان قارن و ساخت ميدان وليعهد ( ميدان امام خميني كنوني ) و افتتاح آن بدست شهبانو فرح پهلوي و ساختمان كتابخانه مركزي و ... در اين زمان ساخته گشت و پس از انقلاب ايران (۱۳۵۷)، مصلي آيت‌الله خميني و پارك آفتاب و بسياري از ابنيه كنوني و بازار نرگسيه و بازار شهيد رجايي ساخته گرديد.

 

 

دسته ها : ساري
چهارشنبه 18 8 1390 22:34

كارن بزرگ؛ پادشاه طبرستان

ساري زماني تحت فرمانروايي اسپهبد قارن (كارن) بود و به دليل افتخارات بزرگي كه او براي طبرستان آورد پس از گذشت چندين قرن هنوز از خاطره ها بيرون نرفته و يكي از خيابان هاي ساري به پاس زحمات بزرگ او بدين نام است(خيابان قارن كه در مركز شهر ساري قرار دارد و از پر رونق ترين نقاط ساري است) و پس از آن مازيار پور قارن حكومت كرد كه او نيز مردي بزرگ بود و اقدامات نيك وي هنوز هم پابرجاست، سپس حاكمان منصوب يعقوب ليث صفاري و امير اسماعيل ساماني تا سال ۲۹۸ در ساري حكمراني كردند تاآنكه در آن سال روس ها ساري را به آتش كشاندند و پس از آن حكومت در دست آل زيار كه اهل تسنن بودند و آل بويه كه اهل تشيع بودند قرار گرفت تا سال ۴۲۶ كه سلطان محمود غزنوي به ساري آمد و بسياري از شهر را ويران نمود و آخرين نماينده غزنويان در ساري (رستم شاه غازي) تا به سال ۵۵۸ حكمراني كرد، اومدرسه مرقدعلاءالدوله ( همان جايي كه هم اكنون مسجد شاه غازي واقع است) را تجديد بنا نمود. بهنگام حمله مغول حسام الدين اردشير از سلسله كينخواريه بجهت آنكه بتواند در برابر مغول ها مقاومت نمايد پايتخت خويش را از ساري به آمل برد؛ پس از مغول ها مرعشيان كه در اصل عرب بودند بر ساري حكم راني كردند تا سال ۷۹۵ ه.ق. كه تيمور به ساري حمله كرد و دستور قتل عام مردم را صادر نمود و با خاك يكسان كرد. پس از مرگ تيمور دگربار مرعشيان آمدند و پس از آن حكمراني ساري در ميان چند خاندان بود تا آن كه سلسله آل جلاويه بر سركار آمدند.

 

ساري در دوره صفوي

شاه عباس صفوي بدليل آن كه از طرف مادر مازندراني بود علاقه فراواني به آباد كردن مازندران داشت و او دهكده طاهان در شمال شهر و نزديكي ساحل دريا را شهر كرد و آن را مركز مازندران كرد؛ پيتر دلاواله جهانگرد معروف ايتاليايي كه به سال ۱۰۲۵ ه.ق. ساري را ديد و يك شب در آن اقامت گزيد درباره ساري چنين نگاشته است: « ساري حصار ندارد و تا چشم مي‌بيند باغ هاي ميوه و خصوصا مركبات در آن بسيار فراوان است جالب آن جاست كه سقف بسياري از خانه ها مركب از ساقه خشك غلات و گل مال است و فقط برخي از خانه ها سقف سفالي دارند، مردماني بسيار مهربان دارد و آنان كمال لطف و محبت را نسبت به من روا داشتند؛ فرداي آن روز به قصد عزيمت به فرح آباد كه شاه در آن جاست ساري را ترك كرديم، چهار فرسنگ بين ساري و فرح آباد راه بود و فرح آباد با دريا دو مايل فاصله داشت و در ميان راه اثرات درختان تازه قطع شده را مي‌ديديم و كارگران مشغول سنگ فرش جاده بودند وقتي به فرح آباد رسيديم خبردار شديم كه شاه در آن جا نيست و شاه كه نمي‌تواند در يك مكان ثابت بماند به دو فرسنگي غرب فرح آباد رفته بود.» و اما فرح آباد آن شهر زيبايي كه شاه عباس بنا كرد عمر زيادي نداشت و در حمله شبانه روسها به آتش كشيده شد و پس از آن ساري باري ديگر مركز مازندران گرديد؛ پس از قتل نادرشاه، محمد حسن خان قاجار كه توانست حكومت مازندران را به دست گيرد دستور داد تا از استرآباد تا شهسوار راه سنگ فرش را تعمير كنند و او پلي بروي تجن كشيد كه به پل محمدحسنخاني مشهور گشت البته بعدها در اثرزلزله خراب شد ولي بخشي از ستون هاي پل مخروبه هنوز هم در كنار پل فعلي تجن باقي است.

ادامه دارد...

دسته ها : ساري
چهارشنبه 18 8 1390 22:31

در مورد تاريخچه ي شهر ساري نظرات مختلفي وجود داره.مثلآ بسياري از مردم ساري اين طور فكر مي كنن كه شهر ساري رو شاهزاده اي به نام سارويه بنا كرده كه به مرور زمان نامش از سارويه به ساري تغيير كرده اما نظر برخي مورخان از جمله آقاي حسين اسلامي (نويسنده كتاب تاريخ ۲۵۰۰ ساله ساري )متفاوته. متن زير كه از اين كتاب تلخيص شده اگر چه كمي طولاني به نظر مي رسه اما به نظر من ارزش خوندن داره.

 

تاريخچه شهر ساري

 

 به طور دقيق تاريخ به وجود آمدن ساري را نمي‌توان تشخيص داد زيرا در كهن‌ترين آثار مربوط به ماقبل تاريخ نوين جهان نيز نام آن بوده است ولي قدر مسلم آنكه بدون هيچ ترديدي نظام شهري آن به بيش از ۲۵۰۰ سال مي‌ رسد. بر اساس شاهنامه فردوسي توسعه بناي آن را به اسپهبد طوس پور نوذر به دليل به جا گذاردن يادگار پدرانش (منوچهر، ايرج، فريدون) نسبت مي دهند، و بر اساس روايت تاريخ نويسان يوناني در زمان هخامنشيان پايتخت تمدن هيركانيا و به نام زادراكارتا بوده است ( منابع ايراني در جنگ ها از بين رفته اند ). پس از حمله اسكندر مقدوني آن شهر در آتش با خاكستر يكسان گرديد (اين اقدام اسكندر به واضح نشان از وجود تمدن پيشرفته آن زمان در آن شهر را مي دهد) و طبق سياست هاي اسكندر مقدوني شهري جديد در كنار آن ساخته گشت و نام آن را تمبراكس (سيرينكس) كه نام يكي از سرداران سپاه اسكندر بود نهادند. شايان ذكر است كه بناي آن شهر حدود ۱۲ كيلومتر با بناي شهر كنوني ساري فاصله داشت و در نزديكي روستاي اسرم كنوني ساخته گشته بود. بر اساس تحقيقات باستان شناسان در زمان ساسانيان تمدني بزرگ در اين ناحيه بوده است. چنانكه در زمان احداث خط راه آهن و حفاري هاي مربوط به آن كوزه ها و سفالهاي مربوط آن زمان بدست آمد.

براساس برخي مستندات تاريخي فرخان بزرگ در سال ۵۶ ه.ق. ساري را كه براي مدت زمان طولاني مورد توجه واقع نگرديده بود را به كلي مرمت و بازسازي كرد بطوري كه حتي بناي ساري را به وي نسبت مي‌دهند. مدتي پسر فرخان حاكم ساري بود و پس از آن بدليل تهاجمات دشمنان فرخان بزرگ، وي اين ديار مركز حكومت خويش نهاد. تا قرن دوم هجري دين مردمان آن زرتشتي بود و در آن سال ها سپاه خليفه عباسي توانست به ساري حمله كرده و بدين جهت مردم را مسلمان نمايند ولي پس از رفتن آنها بدليل ظلم و ستم خليفه مردم باري ديگر به دين زرتشت پناه بردند تا آن جا كه نمايندگان و مبلغان دين اسلام از طرف امام جعفر صادق توانستند با ايجاد گرمي و محبت در بين مردم آنان را به اسلام و مذهب شيعه بگروايند و بدين دليل مذهب مردم مسلمان ساري از همان ابتدا شيعه بوده و است؛ در سال ۱۳۶ ه.ق. ملامجدالدين از طرف امام صادق به ساري آمد و پس از آن حضرت يحيي پور يحيي و حضرت سجاد و حضرت عباس از فرزندان امام موسي كاظم به ساري آمدند و در بين مردمان زندگي كردند و در اين ديار درگذشتند.

ادامه دارد...

دسته ها : ساري
چهارشنبه 18 8 1390 22:13
X