سوادكوه در دوران مختلف تاريخ، محدوده ثابتي نداشته و همواره حدود و مرز آن در اثرعوامل طبيعي، اقتصادي و سياسي تغيير يافته است.كشفيات باستان شناسي بهمراه اسناد و مكتوبات تاريخي حاكي از آن است كه سوادكوه از نواحي كهن طبرستان وايران بوده و انسجام بافت اجتماعي و فرهنگي آن در دوران اساطيري ايران ريشه دارد. اين ناحيه همواره در تعيين مسير تاريخ طبرستان حضور مؤثر داشته و مورد توجه حكام دولت مركزي بوده است. مورخيني مانند ابن اسفنديار تا قبل از قرن دهم هجري قمري آنرا جزئي از طبرستان در ايالت فرشوادگر ذكر كرده اند كه از شرق تا جرجان، از غرب تا ديارآذربايجان، از جنوب تا نواحي ري،قومس و دامغان وسعت داشت.
ايالت فرشوادگر كه در آثار مورخيني نظير استرابون يوناني، ابن اسفنديار،مير ظهيرالدين مرعشي و كتاب اوستا از آن ياد شده تركيبي از واژه هاي تبري فرش به معني دشت و جلگه، واد به معني كوه و گر به معني دريا ذكر شده است. در برخي ديگر از منابع تاريخي مانند التدوين آمده كه نام قديم سوادكوه پتشخوارگر و پتشخرگر بوده و فرمانروايان و امراي بسياري از اين منطقه برخاسته و وقايع تاريخي مهمي نظير ورود و سكونت فريدون پادشاه پيشدادي، پيكاررستم پهلوان مشهورشاهنامه فردوسي با ديوان مازندران و عبوراسكندر مقدوني در جنگ باداريوش سوم پادشاه ايران آخرين پادشاه هخامنشي در اين ناحيه روي داده است.
در روايات شاهنامه فردوسي و اوستا، كتاب ديني پيروان آئين زرتشت آمده است كه سوادكوه در گذشته محل زندگي انسانهاي متمدني بوده كه آئين ديوسنائي داشته واژهائي نظير ديوا، دي، دوآزرك و دا كه اكنون نيز در زبان بوميان اين نواحي رايج مي باشد، از آن روزگاران به يادگار مانده است. نشانه هائي نيز از آئين ميترائيسم ومهر پرستي در قرون اوليه ميلادي و اواسط حكومت پادشاهان ساساني، در اين ناحيه وجود داشت. در زمان يزگرد سوم آخرين پادشاه ساساني ايران، حكومت سرزمين سوادكوه به ولاش واگذار و لقب فرشواد جر شاه به او اعطا گرديد.
ساكنين اين ناحيه بدليل وضعيت طبيعي منطقه در بدو ورود سپاهيان عربها به ايران، ساليان متمادي با آنها و عوامل خلفاي اموي مبارزه كرده و حتي تاقرن چهارم هجري بزبان پهلوي سخن مي گفته و باخط پهلوي كتابت مي كرده اند. كتيبه اي نيز به خط پهلوي ساساني در بناي باستاني برج لاجيم بر جاي مانده مربوط به قرن پنجم هجري قمري است. سرانجام اهالي منطقه با اختيار و تسلط كامل دين جديد را پذيرفته و به اسلام علوي روي آوردند. عده اي از مورخين بهمين دليل سوادكوه را كوه سياه معني كرده و بر اين عقيده اند كه [[اعراب[[ در طي سالها مبارزه با مردم اين ناحيه شكست خورده و بدليل هراس ناشي از هيبت كوههاي مرتفع وصعب العبور كه از انبوه درختان بلند و كهنسال پوشيده بوده نام سوادكوه يا كوه سياه را بر اين سزمين نهادند.
در عهد خلافت مأمون خليفه عباسي،اسپهبد مازيار به جر شاه يا پادشاه كوهستان ملقب گرديد. اين كوه بخشي از كوههاي آپارسن قديم بود كه در كتاب اوستا او پاميري يسنا خوانده مي شد و اكنون نيز همين نام در سوادكوه وجود دارد.
در برخي از اسناد و مكتوبات تاريخي بجاي مانده از جمله كتاب التدوين، سوادكوه را همان ناحيه مشهور فرشوادگر دانسته اند كه در آثار مورخين مختلف در طي دوران تاريخي فرشوادگر، پرشخوارگر، پتشخوارگر، پرخواتروس، فرشوادجر، پذشخوارگر نيز خوانده شده است.
درهمين كتاب ذكر شده كه تا زمانحكومت فريدون، ششمين پادشاه پيشدادي ايران، سوادكوه جزء اقطار مازندران در حوزه فرشوادگر بوده و فريدون در ناحيه شيلاب ياتيلاب سوادكوه بزرگ شده است. در كتاب اوستا نيز آمده كه فرشوادگر در جنوب درياي فرا فكرت قرار دارد و تخت گاه ديوان مازني است.
در تحولات اجتماعي و تاريخي بعد از قرن پنجم تا اواخرقرن سيزدهم هجري قمري نيز همواره نام سوادكوه بعنوان منطقه اي امن و محفوظ مطرح بوده است. بهمين دليل بايد اذعان داشت كه بافت فرهنگي، اجتماعي و تمدن غني و باستاني اين منطقه به سنت ديگر مناطق كشور در طي فراز و نشيبهاي تاريخ دچارآسيب كمتري شده است.
نام اين منطقه از واژههند و ايراني سو، زئو، دئو، گرفته شده كه معادل واژه فارسي روشنائي است. واژه هاي شبيه آنها نيز كماكان در گويش و نام اماكن مختلف وجود دارد. واژه سات نيز در اغلب نقاط مازندران بجاي واژه صاف و روشن بكار مي رود. در سوادكوه نيز در نام روستاي سات روآر، مرتع سوته، رودخانه ذبير و در زيرآبو سئو رويا آب روشن، فرمانهاي مختلف اين واژه باستاني ديده مي شود.
درحال حاضر نيز اهالي منطقه كوههاي صاف و عاري از درخت را ساكو مي خوانند كه مخفف كلمه سات كوه يا كوه صاف مي باشد.
عده اي نيز بر اين عقيده اند كه نام سوادكوه از كوه, سوات گرفته شده كه در جنوب شرقيروستاي چرات در دهستان ولوچي واقع شده و در ارتفاعات آن آثاري از تمدن قديم مشاهده مي شود كه احتمالا بدليل استقرار حاكمان قديم سوادكوه بر جاي مانده است.
با توجه به اينكه واژه سات با دگرگوني واژه سئو يا دئو پديد آمده و به معني صاف روشن در جملات بكار مي رود بهتر آن است كه نام سوادكوه را بر گرفته از واژه سات كوه يا كوه صاف و بدون درخت بدانيم. در حال حاضر نيز واژه هاي سات روآر به معني آب زلال و روشن، سئو دركا به معني زلال و صاف، ذيب لا به معني روشن و درگويش بوميان منطقه بكار مي رود.
عده اي ازمحققين نيز معقدند كه نام سوادكوه با تغيير واژه كهن فرشوادگر به فرشواد كوه سپس تبديل آن به سوادكوه پديد امده است.
در بر خي از اسناد و كتب تاريخي اسامي ديگري مانندقارن كوه، شروين كوه، جبال شروين و كولاچي نيز براي اين نا حيه بكار رفته است. ميرظهيرالدين مرعشي نيز در ميان وقايع تاريخي قرن هشتم هجري قمري آن راگلابي ناميده كه علت آن معلوم نيست
سوادكوه از بخشهاي حساس طبرستان بوده است كه از نظر سوق الجيشي بسيار مهم بوده و در اين زمينه شواهد تاريخي و روايات زيادي در تاريخ آمده است. كه ميتوان به عنوان نمونه يورش اسكندر و گرفتاري سربازانش در جنگلها و دفاع قهرمانانه اسپهبدان باوندي از طبرستان در قبال تهاجمات قبايل ديگر اشاره كرد.
همين موقعيت جغرافيايي اعم از كوههاي استوار و جنگلهاي انبوه و دژهاي استوار (دژكولا) در سوادكوه باعث شده بود ورود اعراب تا سالها پس از هجرت نبوي به اين منطقه به تاخير افتد و اين منطقه سنگر بازماندگان ساسانيان به شمار ميآيد. اگر يزدگردسوم به توصيه و سفارش (باو) تن در ميداد و به اين منطقه از طبرستان ميرفت شايد آرزوي ديرپاي شاهنشاهي خاندان ساساني را براي خود و دودمان خود برآورده ميكرد.
لشكريان اين نواحي از خاندان و بازماندگان ساساني مقيم همين نواحي انتخاب ميشدند. اسپهبدان يا شاهان محلي، كوهستانها را در اختيار داشتند. اين كوهستانها در هر ناحيهاي بنامي مرسوم بود.
سوادكوه قسمتي از اين كوهستانها به شمار ميرود كه در ناحيه كوهستان بزرگ ديگري بنام قارن كوه قرار دارد.
در اين باب چند روايت وجود دارد:
1ـ اعتماد السلطنه در مرات البلدان چنين آورده است (در نقطهي جنوب شرقي چرات كوهي است موسوم به (سوات) و از قرار تقرير اهالي بلد وجه تسميه اين محل به سوادكوه همين است يعني (سواته كوه) بوده است.
2ـ چنين به نظر ميرسد كه (سوات كوه) يا (سواد كوه) تعريف شدهي (سات كوه) باشد. چه جز (سات + ساد) در لحجه طبري به معني صاف / ساده همواره و گسترده ميباشد و به معناي ساده، پاك، يكدست و تهي از پوشش و زوايد بكار گرفته ميشود و هنوز هم اصطلاح (ساته كوه) در كوهپايهها بين معمرين معروف است نام سوادكوه ريشه در معني همين لغت دارد.
3ـ حالت ظاهري بيشتر نقاط سوادكوه با همين مفهوم (تهي از پوشش) مطابقت دارد. زيرا فقط دامنههاي شمال كوهها، پوشيده از جنگلهاي انبوه است. پس ميتوان نتيجه گرفت نخستين بار (ساته كوه) يا كوهي عاري از آرايش و تهي از پوشش يوده است. حرف ت تبديل به حرف (ال) شده و اين تبديل در فارسي متداول بوده است. كلمهي ساد را هم به معني ساده يعني صحرا جائي كه صاف و همواره باشد همراه خود آورده است.
شهرستان سوادكوه يكي از شهرستانهاي استان مازندران است كه با 2441 كيلومتر مربع وسعت در قسمت جنوبي استان مازندران واقع شده است.اين شهرستان در دامنه شمالي كوههاي البرز مركزي واقع شده كه از شمال به شهرستان قائمشهر، از جنوب به فيروزكوه، از غرب به شهرستان بابل و از شرق به شهرستان ساري محدود ميگردد و از چهار شهر به نامهاي پل سفيد، زيراب، شيرگاه و آلاشت به همراه روستاهاي اطراف آنها تشكيل شده و مركز آن شهر پل سفيد ميباشد.
فاصله آن با قائمشهر 55 كيلومتر و با فيروزكوه 65 كيلومتر ميباشد.
اين شهرستان كلاً در منطقه كوهستاني و پايكوههاي البرز مركزي واقع شده است.از نظر تفكيك جغرافيايي و وضعيت ناهمواريها از جنوب به طرف شمال از ارتفاع كاسته ميگردد، زيرا اين شهرستان در دامنه شمالي رشته كوههاي البرز مركزي واقع شده است و هرچه از دامنههاي فوق به طرف شمال فاصله بگيريم از ارتفاعات كاسته ميشود تا اينكه در منتهي اليه مرز شمالي شهرستان سوادكوه به قائمشهر متصل ميگردد به منطقه هموار و دشتها ميرسيم.
سوادكوه تا سال 1359 بعنوان بخشي از شهرستان قائمشهر در جنوب آن قرار داشت. اما در سال 1359 طي تصويبنامه شماره 6246 مورخ 21/4/1359 بخش سوادكوه به عنوان شهرستان مستقل از قائمشهر مجزا گرديد و از اين پس در تقسيمات كشوري بعنوان شهرستان مستقل مطرح گرديد. مركز آن شهر پلسفيد ميباشد كه در سال 1375 داراي 8700 نفر جمعيت و 6/1 كيلومتر مربع وسعت بوده است. شهرستان سوادكوه در حال حاضر داراي 2441 كيلومتر مربع وسعت و در جنوب شهرستان قائمشهر واقع شده است. اين شهرستان از 2 بخش و 6 دهستان و 198 آبادي تشكيل شده است و داراي چهار شهر بنامهاي پل سفيد، شيرگاه، زيراب و آلاشت ميباشد.
در بررسي فعاليتهاي اقتصادي شهرستان سوادكوه بايد گفت كه بنيان اقتصادي شهرستان سوادكوه بر كشاورزي و صنعت استخراج معدن استوار بوده است.
كشاورزان سوادكوه از طرفي وابسته است به آب و هوا، توپوگرافي و خاك منطقه و از طرف ديگر وابسته است به چگونگي و نحوه كشت محصولات و بعبارتي سنت كشت محصولات كشاورزي و كلاً نحوه بهرهبرداري از زمين و محيط طبيعي.
وضعيت طبيعي سوادكوه اعم از آب و هوا، خاك، پستي و بلندي و غيره موقعيت مناسبي را براي بخش وسيعي از شهرستان بخصوص در قسمت شمالي كه عمدتاً از دشتهاي كمارتفاع و هموار تشكيل شده است بوجود آورده است و در نواحي با ارتفاع بيشتر نيز با توجه به وضعيت آب و هوايي، خاك و پوشش گياهي طبيعت مساعدتهايي را در خصوص كشاورزي و خصوصاً دامداري كه از زيربخشهاي بخش كشاورزي، نموده است.
در گذشته يعني تا قبل از استقرار شركت ذغال سنگ البرز مركزي در اين شهرستان زندگي اكثريت مردم سوادكوه از طريق بخش كشاورزي و زيربخشهاي آن شامل كشاورزي، دامداري، شكار و جنگلداري بوده، تأمين ميگردد زيرا مهمترين منبع درآمد مردم در گذشته زمينهاي كشاورزي، جنگلها و مراتع طبيعي بوده است كه در حال حاضر نيز جنگلهاي شهرستان سوادكوه از منابع مهم درآمد و اشتغال ميباشند و علاوه بر توضيح فوق دامپروري در گذشته از رونق بسيار زيادي برخوردار بوده است.
بنابراين با توجه به منابع درآمد مردم سوادكوه در گذشته ميتوان دريافت كه معيشت مردم در گذشته بطور عمده بر پايه بخش كشاورزي و زيربخشهاي آن استوار بوده است.
در مطالعه فعاليتهاي صنعتي شهرستان سوادكوه بايد گفت كه بنيان صنعتي سوادكوه به استخراج ذغال سنگ استوار بوده، اما به دليل خصوصيسازي، تعداد شاغلين در آن بسيار كاهش يافته و رونق گذشته خود را از دست داده است.
امروزه شهرك صنعتي شورمست سوادكوه تا حدودي فعال و در بخشهاي مختلف در حال فعاليت صنعتي ميباشد.
اين منطقه، در گذشتهي دور مركز حكومت اسپهبدان باوندي بود. و پادشاهان آنرا ملوكالجبال ميناميدند. در حدود سالهاي 570 الي 607 ميلادي در زمان حكومت انوشيروان و خسروپرويز ساساني اسپهبد قارن بر سوادكوه و شهريار كوه حكومت ميكرد. قارن نام كوچكترين فرزند اسپهبدي به حكومت آمل ـ لپور ـ پريم (فريم) رسيده بود. مجموع اين نواحي به اميدواره كوه و سوادكوه معروف بوده و در دورهي اسلامي به قارن كوه معروف شد.
ادامه دارد...